نگاهی به حرفهای زیرپوستی در سریال «زیرخاکی»؛
بیگانگی چپها با مردم/ آنان که بهنام خلق با جامعه بیگانه بودند
در سریال «زیرخاکی» فاصله برخی گروههای سیاسی و چریکی چپگرا از مردم در آستانه انقلاب با لحنی طنز نقد شده است. روندی که در آن، توده مردم از افکار این گروهها و متقابلاً نظریه پردازان آن، بی خبر هستند. این مبارزان سیاسی که اغلب با گرایشهای چپ و مارکسیستی فریبرز را احاطه کردهاند با واژگان و مفاهیمی سخن میگویند که او حتی از تلفظ آنها نیز عاجز است. در یکی از این برخوردها، همبند فریبرز از او مانیفست و میزان تعلق خاطرش به مارکسیسم یا لنینیسم میپرسد. فریبرز هم پاسخ میدهد: شما اهل کجا هستید و با چه لهجهای صحبت میکنید؟!
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی یزدانه و به نقل از آنا؛ با پخش دوازدهمین قسمت از «زیرخاکی» بهعنوان سریال شبکه یک سیما برای شبهای ماه مبارک رمضان امسال، این مجموعه تلویزیونی به نیمهراه خود رسید.
علاقه جلیل سامان به روایت دراماتیک از تاریخ معاصر
«زیرخاکی» جدیدترین تجربه کارگردانی جلیل سامان است که نام رضانصیرینیا را بهعنوان تهیهکننده در کنار خود میبیند. سامان در یک دهه گذشته با ساخت سه مجموعه تلویزیونی «ارمغان تاریکی»، «پروانه» و «نفس» نشان داد که به روایت دراماتیک در بستر سیاست و تاریخ معاصر علاقه دارد.
در این سه مجموعه تلویزیونی که داستان آنها در اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت میگذرد، او فعالیتهای چریکی و عمل و اندیشه سازمان مجاهدین خلق را محور قصه قرار داده و با طراحی درست شخصیتها و مهمتر از آن، پرهیز از شعارزدگی و درشتگویی، بیینندگان را با خود همراه کرد.
سامان پیش از «زیرخاکی» و در آثار قبلی خود با نگاهی جدی، روانشناسانه و البته دراماتیک، کمبودها و ایرادات فکری این گروهها را نقد کرده بود.
اما «زیرخاکی» تجربهای متفاوتی برای کارگردان آن است. تجربهای که او در آن برای اولین بار از لحن طنز و مفرح برای روایت داستان خود در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب استفاده کرده است.
این مجموعه تلویزیونی که در گروه فیلم و سریال مرکز سیمافیلم تولید شده دومین همکاری سامان و نصیرینیا پس از سریال «نفس» است. ماجرای این سریال در سال۱۳۵۷ و ماههای پایانی منتهی به انقلاب اسلامی میگذرد.
پژمان جمشیدی در نقش (فریبرز) مرد چهلسالهای است که به همراه همسرش پریچهر (ژاله صامتی) و پسر خردسالش کاوه (رایان سرلک) در یکی از محلات جنوب شهر تهران زندگی میکند. فریبرز فردی بیدستوپا، ترسو، پرگو و پرادعا است. او سودای یکشبه پولدار شدن از طریق یافتن گنج و زیرخاکی را داشته و به همین خاطر با دردسرهای زیادی روبرو میشود و به نتیجه هم نمیرسد. با این حال بر اثر اتفاقاتی، یک نقشه گنج به دست میآورد. از سوی دیگر او به واسطه برادرش فرهاد (هادی حجازیفر) که افسر نیروی هوایی است، درگیر ماجراهایی هیجانانگیز و پیجیده میشود که رنگ و بوی سیاسی و انقلابی دارد.
علاوه بر این بازیگران، گوهر خیراندیش، نادر فلاح، ایرج سنجری، امید روحانی و اصغر نقیزاده دیگر
تاکنون کمتر در تلویزیون شاهد پرداختن به موقعیتهایی طنز سریال زیرخاکی بودیم
در قسمتهایی که در هفته گذشته از این سریال پخش شد، شاهد زندانیشدن فریبرز بر اثر یک سوءتفاهم و قرار گرفتن او در یک موقعیت اشتباهی و کمدی بودیم. اتفاقی که باعث شد این شخصیت که هیچ نسبتی با فعالیتهای انقلابی ندارد بهاشتباه از سوی مأموران ساواک بهعنوان یک مبارز سیاسی و به اصطلاح خرابکار، دستگیر شود. حضور فریبرز در زندان و برخورد او با زندانیانی از گرایشهای مختلف سیاسی، موقعیتهایی طنزی را به وجود آورد که تاکنون کمتر در تلویزیون شاهد پرداختن به آن بودیم.
سامان در این بخش با طنزی گزنده و نگاه انتقادی، فاصله گرفتن برخی از این گروههای سیاسی از جامعه را نقد کرده و به تصویر کشیده است. روندی که در آن، توده مردم از افکار این گروهها و متقابلاً نظریه پردازان و نیروهای آنان از خواستههای مردم بی خبر هستند.
این مبارزان سیاسی که اغلب با گرایشهای چپ و مارکسیستی فریبرز را احاطه کردهاند با واژگان و مفاهیمی سخن میگویند که او حتی از تلفظ آنها نیز عاجز است. در یکی از این برخوردها، همبند فریبرز از او مانیفست و میزان تعلق خاطرش به مارکسیسم یا لنینیسم میپرسد. فریبرز هم سئوال او را با پرسشی دیگر پاسخ میدهد که شما اهل کجا هستید و با چه لهجهای صحبت میکنید؟!
شاید این موقعیت به اقتضای طنز داستان، رگههایی از اغراق را هم در خود داشته باشد، اما واقعیت این است که سامان با تسلط و مطالعات پردامنه خود درباره ایدئولوژی و عمل نیروهای چپ در سالهای دهه پنجاه و شصت به این حقیقت رسیده است که بین بخش عمدهای از جامعه و تفکر این گروهها فاصله زیادی وجود داشت.
سامان در چند قسمت اخیر سریال زیرخاکی بهخوبی توانست این شکاف در تفکر و عمل را به تصویر بکشد.او از دریچه طنز نشان داد که ایدئولوژی بسته و وارداتی بسیاری از گروههای چپ و مارکسیستی باعث شده بود تا طرفداران و نظریهپردازان این گروهها به ویژه آنان که در زندان بودند روزبهروز از روند مبارزات مردمی دور بمانند.
زیرخاکی کاریکاتوری از این تفکرات زندانیان سیاسی بر مبنای حقیقتی تلخ
تصویری که سامان در «زیرخاکی» از زندانیان سیاسی ارائه داده، کاریکاتوری از این تفکرات بر مبنای حقیقتی تلخ است. او پیش از این در آثار قبلی خود بانگاهی جدی، روانشناسانه و البته دراماتیک، کمبودها و ایرادات فکری این گروهها را نقد کرده بود.
این کارگردان ۵۱ ساله، این بار در «زیرخاکی» با عینک طنز به فعالیتهای سیاسی این گروهها پرداخته است. اگرچه این اثر نیز خالی از ایراد نبوده و میتوان نقدهایی را به آن وارد کرد، اما در مجموع پرداختن به چنین موضوعی در این قالب جدید اتفاق مبارکی است که میتواند برای بینندگانی که کمتر با تاریخ انقلاب و سالهای پس از آن آشنا هستند مفید باشد.