آیا ایران جایی برای پیرمردهاست؟
سیدرضا هاشمی زاده* یکی از رنج های دهه چهارم انقلاب، پیرسالی، تکرار، چرخه محدود، نخبگی معدود و مدیریت خسته و فرتوتی است که به انحا گوناگون در صدد حراست و ابقای خود بر ارکان قدرت است. اگر در فردای انقلاب،…
سیدرضا هاشمی زاده*
یکی از رنج های دهه چهارم انقلاب، پیرسالی، تکرار، چرخه محدود، نخبگی معدود و مدیریت خسته و فرتوتی است که به انحا گوناگون در صدد حراست و ابقای خود بر ارکان قدرت است. اگر در فردای انقلاب، نیروهای تازه نفس، جنگنده، جسور و جوان، خستگی ناپذیر به عرصه آمدند و میدان های به یکباره تهی شده از مدیرو نیرو و کارگزار را پرکردند، عده قابل توجهی از همان ها هنوز هم به طرق مختلف خویش را در بدنه کلان و میانی مدیریت نگه داشته و با چنگ آویزی به انواع و انحا گوناگون قوانین و استنثناها به مناصب و جایگاههای خود چسبیده اند. تعدادی نیز تنها به زور بازوی فرشته آخرت میزهای مسند و تخت را رها کرده اند. فرتوت بودن مدیریت کشور (اجرایی ، قضایی ، مقننه و…) از سویی به پس زدن و منکوب شدن روح تازگی و طراوت در قدرت موتور کشور شده و ازطرفی به شکاف نسلی و فهمی میان راس و بدنه جامعه انجامیده است.
پژوهندگان سالها پیش در علل به بن بست رسیدن و اضمحلال تدریجی ابرقدرت دیروزینی مانند شوروی آن را ناشی از مدیران و رهبران بیمار، فرتوت، رنجور، پابه سن گذاشته و مدیران بی درک از فضای اجتماعی اعلام کردند. مدیران بلندپایه و میاندست یک حکومت درست به مانند فرماندهان لشکر و قشون یک ملک و مملکتند. پیروزی، پیشرفت، ترقی و تعالی بدون تکیه به فرماندهان شجاع، توانمند، مرد میدان، پیشتازو ریسک پذیر ممکن نیست. کشور ما یکی از جوان ترین انرژی های انسانی را درخود نهفته دارد. جوانانی برومند، کاربلد، مهارتمند، آموخته و به روزشده، آشنا و محاط به تحولات معاصر و شناسا و عالم به پیرامون خود، تحول خواه و افق نگر، چگونه است که این جوانان خوش اندیش و فکور در مملکت داری بازی گرفته نمی شوند؟ و چطور مسئولان مسن و معمر که به قاعده عمرو سن خویش، نای و طاقت پیشین را هم ندارند همچنان می بایست روی سکوهای قدرت و مدیریت بایستند و برجوانانی فرمان برانند؟
مجلس شورای اسلامی در این ایام طرحی را در دست بررسی و طرح در صحن علنی دارد که برپیشانی اش عبارت «منع بکارگیری بازنشستگان» نقش بسته و هدف غایی و نهایی طراحان خلاص کردن کشور از دست مدیران سالخورد و سن برآمده است که هرکدام چهل سال به بالا دارای سابقه «خدمت های متنوع» و «پست های متفاوت» هستند. این جماعت بعضا با دیپلم شروع کرده و اکنون علیرغم مشغولیت ها، تصدی ها، سمت ها و پست ها و…چند دکتری در کارنامه علمی خود دارند، اگر زرنگ تر بودند و درجه نفوذ و رابطه قوی تر داشتند چند جا در مراکز دانشگاهی هیات علمی اند، از چند سازمان و نهاد حقوق و مزایا و حق مشاوره و…دریافت می کنند. مجلسیان قرار بود با این طرح تکلیف این مدیران همواره خدوم را مشخص و معلوم کنند و به سلطه و سیطره تمام نشدنی آنها در موسسات، سازمان ها، ادارات، وزاترخانه ها، شهرداری ها، بانک ها و….پایان دهند ولی ظاهرا «ملاحظات گسترده ای» این طرح را که می توانست به جوانگرایی و رویش های مدیریتی در کشور منجرشود به شیر بی یال و دم و اشکمی بدل کرده است.
دامنه استثناها بالا و فزونی گرفته و با سفارش ها، ملاحظه بینی ها، لاک گیری ها و…. گروهی از بازنشسته ها از این قاعده رسته اند. آن طورکه سایت خبری انتخاب گزارش عده دیگری از مدیران نیز باگسیل هدیه و رانت و وعده به مجلس، سرکیسه مواعید را شل کرده اند تا خود و مثل خود را در اتوبوس های مسیر «استثناء» قراردهند و سرجمع ته این قانون پرطمطراق برای قلیلی کارمند جز و چند مدیرمیانی با طی راه عریض و طویل پرهزینه تصویب قوانین رنگی بپذیرد و بس. کسی منکر تجربه، دانش تجربی و روزگارآموختگی آنانی که سال ها در جامه ای کار و تلاش کرده و به موی سپید و نقد جوانی، سالیانی را فراسر کرده اند نیست اما برای سلامتی و صحت خود نیز شده دیگر می بایست رکاب رابه جواترها واگذارند.
قانون بی خاصیت و خنثی شده گره گشای این روزگار و دمیدن روح جوانی و خون تازه در جان و رگ ایران امروز نیست، مجلسی های که به وعده ها و یابه منافع شخصی و حزبی و طایفه ای، قانونی را مثله شده و بسمل به سفره ملت حواله کنند به اندازه همان مدیران و مسئولان خود الصاق کرده به تن این مملکت خیانتکار و مستحق نکوهش و افشایند. جامعه رسانه ای و فعالان ساحت های مجازی و مطالبه گری نباید سرانجام چنین قوانینی و تیغ کشی های مصلحت آمیز و استثناپذیری عجیب و ….را گرچه ظاهری به دلربایی اخبار هیجانی و پرنبض و تپش ندارد از میدان دید خارج سازند. به راستی در اتاق های دربسته مجلس، قانون منع بکارگیری بازنشستگان چه حال و روزی را می گذراند و آیا آن دایره بسته کماکان بی ختم و خاتمه تداوم خواهد یافت؟ آیا ایران جایی برای پیرمردهاست؟
* استاد دانشگاه