کودکانِ نان آور
صدای بلند و گیرایی دارد، برای اینکه صدایش بهتر به رهگذران برسد دستانش را دوطرف دهانش می گذارد :« بدو بیا این وَر بازار حراجش کردیم، خانما و آقایون خوش پوش از این مغازه دیدن کنید وگرنه ضرر می کنید»….
صدای بلند و گیرایی دارد، برای اینکه صدایش بهتر به رهگذران برسد دستانش را دوطرف دهانش می گذارد :« بدو بیا این وَر بازار حراجش کردیم، خانما و آقایون خوش پوش از این مغازه دیدن کنید وگرنه ضرر می کنید». پسر بچه ای حدودا ۱۰ساله، صورتی گرد و قدی کوتاه دارد، موهایش را از ته زده و به خاطر چاق بودنش بامزه به نظر می رسد. می گوید:« من “جارزن” هستم. به خاطر نوع جارزدنم مغازه دارها خواهانم هستند، شما که نمی دانید هر روز سر من چه دعواهایی که نمی شود». از این گفته اش کمی خجالت می کشد و دوباره صدایش را صاف می کند:« آی خانما آی آقایون، ببینید چی دارم براتون، این مغازه برای شماست!!». برق شادی و توانمند بودن در چشمانش آشکار است، کودکی که روزهای کودکی اش را در کنار مغازه ها و دست فروش ها سپری می کند. هر از گاهی که سرش خلوت می شود کهنه دفتری را از زیر لباسش درمی آورد و مشغول نوشتن می شود. همینکه خطی می نویسد، بدون اینکه سرش را بالا بیاورد دوباره شروع به جار زدن می کند. بعد از اینکه خیابان ها خلوت شد صاحب مغازه با دادن مقداری پول به او اجازه رفتن می دهد و او با خیال “مردِ خانه بودن” به سمت خانه اش روانه می شود.دیدن کودکی ۱۰ ساله که نیمی از روز را با سختی کار می کند، برای هیچکس خوشایند نیست. اما متاسفانه کودکان کار امروزه نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا جزئی از جامعه شده اند و محال است که حداقل یکی از این کودکان را در خیابان ها، کارگاه ها و ….نبینیم. واژه “کودک کار” شاید بعد از انقلاب صنعتی به همراه حجوم صنعت به کشورها، بر سر زبان ها افتاد و اکنون از آن گریزی نیست.طبق گفته معاون مدیر کل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور، سال گذشته ۱۱هزار کودک خیابانی تحت پوشش بهزیستی قرار گرفتند. هر چند آمار کودکان کار از طریق ارگانهای ذیربط به صورت دقیق مشخص نبوده و همواره آمار ارگانها و سازمانهای مختلف متناقض از هم بوده است، اما حتی اگر پایینترین آمار کودکان کار را هم در نظر بگیریم باید توجه جدی نسبت به این موضوع وجود داشته باشد. چرا که این موضوع آسیبهای اجتماعی بسیاری به دنبال خواهد داشت که فقر، مهاجرت، اعتیاد، حاشیه نشینی و بزهکاری از جمله آن است.هرچند قوانینی که در حوزه کودکان کار تعریف شده و یا ارگان هایی حمایت خود را از این کودکان اعلام کردند، اما گویا این قوانین و برنامهها چندان نمیتواند پاسخگو باشد و هر روز بر تعداد کودکانی که در خیابان ها فال می فروشند و یا در کارگاه ها کار می کنند، افزوده می شود.از طرفی حذف کودکان کار برای بسیاری از خانواده ها دشوار است چراکه این کودکان حکم نان آور خانه را دارند و اگر یک روز کار نکنند، حتی نان شب هم نخواهند داشت. رسیدگی به این موضوع که در هر بعدی از اجتماع خودنمایی می کند کار ساده ای نیست اما رها کردنش هم کار صحیحی نیست چراکه با بدتر شدن این اوضاع یافتن مرحمی برای زخم این کودکان به غیر ممکن نزدیک تر می شود./افسانه طاهرنژاد