همینی که هست…
محمدعلی وزیری/ خدا پدر وزیر بهداشت و درمان را بیامرزد که رک و پوست کنده حرفهایی که دیگران نمی زنند را بی ترس و واهمه مقابل خبرنگاران می زند. چون هم پول دارد، هم سواد و هم تخصص در بازو…
محمدعلی وزیری/ خدا پدر وزیر بهداشت و درمان را بیامرزد که رک و پوست کنده حرفهایی که دیگران نمی زنند را بی ترس و واهمه مقابل خبرنگاران می زند. چون هم پول دارد، هم سواد و هم تخصص در بازو و هم هوش در کله، ولی تاحدودی بزن سرتاسر بقیه جز پول و پارتی فاقد شرایط رک گفتن و صراحت لهجه اند واقعا!
اگر از میرزا نوبخت، امیر بودجه بپرسی این چه وضع بودجه و برنامه ریزی است؟ یا از وزیر صنعت و تجارت خوش سر و صورت بپرسی قربان! اگر وزارت "صمت" نداشتیم وضع چطور بود؟ یا از افضل الملک، وزیر داخله بپرسی این چه وضع کشور داری است؟ یا از همت السلطنه بپرسی این چه وضع پول است؟ به جان خان عموی دلواپسم می گویند: «همین است که هست! و آش کشک خاله مان است! بخوریم یا نخوریم، وبال گردن مان است!»
حتی اگر سوال را نزد آشیخ حسن وکیل الرعایا ببریم، وی را مشاهده می کنیم که با شنیدن سوال «این چه وضع مملکت داری است؟» آرام به افق می نگرد در حالیکه موسیقی فیلم "پیراهن یوسف" در زیرکلامش پخش می شود با بغض روبروی دوربین می گوید: «همین است که هست. داشتم و نگذاشتم؟!! چاره ای جز انتخاب این وزرا و مدیران داشتم!؟ بهتر از اینها را از کجا می آوردم؟!…» که واعظ الدفتر در حال مالیدن (البته اشتباه نشود منظورم دو شانه مبارک است) در کادر دیده می شود و بعد صدای "کات" کارگردان می آید و سکانسی از فیلم کردن ملت به پایان می رسد!