معلمی با چاشنی عشق و اینستاگرام/ معلم «حمایتی» که حامی دانش آموزان محروم است
افسانه طاهرنژاد/ به احترام این معلمان باید قیام کرد و دست همتشان را بوسید. مردان و زنانی که با وجود مشکلات معیشتی تنها اخبار اعتراضشان را شنیده یا دیده ایم. معلمانی که با وجود گلایه های حقوقی همواره کلاس درسشان…
افسانه طاهرنژاد/ به احترام این معلمان باید قیام کرد و دست همتشان را بوسید. مردان و زنانی که با وجود مشکلات معیشتی تنها اخبار اعتراضشان را شنیده یا دیده ایم. معلمانی که با وجود گلایه های حقوقی همواره کلاس درسشان دایر بوده و لحظه ای از خدمت به جامعه غافل نشده اند. این معلم ها کم نیستند و می توان در جای جای این مرز و بوم نمود بیرونی تلاششان را دید. این بار اما به طور اتفاقی با خدمات یک معلم در یزد آشنا شدیم که از طریق صفحه اینستاگرامش، به جذب خیّرین و کمک های مادی و معنوی برای مدارس پرداخته است. “فاطمه مشهدی”، معلم طرح خرید خدمتی است که در کنار تمام مشکلات معلمان حمایتی، با عشقی بی بدیل برای آبادی مدارسی که در آنها تدریس داشته، تلاش می کند. او با پشتکاری وصف ناپذیر کمبودهای مادی و معنوی مدرسه را شناسایی کرده و با همراه ساختن افراد خیّر و تبلیغات در فضای مجازی توانسته کلی امکانات جذب کند و مدرسه ای در سطح محروم را قابل رقابت با یک مدرسه غیرانتفاعی بسازد. خانم مشهدی از مسئولان نیز تقاضای کمک کرده است اما جواب چندانی نگرفته و این باعث نشده تا از ادامه مسیر دلسرد شود و خود آستین بالا زده است. در ادامه گفت و گوی بشارت یزد را با این معلم عاشق دانش آموزان می خوانیم؛ خانم مشهدی، خودتان را بیشتر برایمان معرفی کنید، چند سال است که در آموزش و پرورش فعالیت دارید؟لیسانس تربیت بدنی دارم و دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی آموزشی هستم. اصالتا کرمانی هستم و ۱۴سال است که در یزد زندگی می کنم. یک فرزند دارم و ۵ سال است که در قالب بسته «خرید خدمت» یا همان «حمایتی» در آموزش و پرورش مشغول بکارم. هزینه های زندگی بالاست و من در کنار شغل معلمی که واقعا با عشق آن را انجام می دهم، برخی از شیرینی های سنتی استان کرمان را نیز می پزم و از طریق اینستاگرامم می فروشم. چه شد که تصمیم گرفتید به دنبال تجهیز امکانات مدرسه بروید؟از سال ۹۳ فعالیتم را در مدرسه “مهر” واقع در چاه ملکی یزد شروع کردم. این مدرسه حدود۸۰ سال پیش توسط یک بانوی زرتشتی برای تحصیل دختران ساخته شده است. وقتی وارد مدرسه شدم از وضعیت و امکانات ناچیز مدرسه بسیار متعجب شدم. برایم عجیب بود که چطور مدرسه ای در دل شهر یزد اینگونه بدون امکانات رها شده است و دانش آموزان با کمترین امکانات در آن تحصیل می کنند. برای جذب امکانات و حل مشکلات مدرسه با مسئولان مربوطه صحبت کردیم و آنها نیز شخصا از مدرسه بازدید کردند اما این بازدیدها تنها در قالب یک بازدید ماند و هیچ کمکی به دنبال نداشت. از طرفی به علت قدیمی بودن مدرسه، میراث فرهنگی نیز اجازه نوسازی آن را نمی داد. با این مشکلات و عدم همکاری ها، برای جذب حمایت های مادی و معنوی شروع به فعالیت کردم. در ابتدا گروهی را در شبکه های اجتماعی تشکیل دادم و افراد خیّری که می شناختم را به گروه دعوت کردم. با قرار دادن عکس از فضای مدرسه، به معرفی مدرسه پرداختم و بسیاری از اعضا نیز مانند من با دیدن این تصاویر متعجب شدند. همه انتظار داشتند که در دل شهر یزد نباید اینگونه مدرسه ای باشد. این ساختمان که ۸۰ سال پیش ساخته شده تاکنون حتی یک بار هم بازسازی نشده بود. بعدها به گروه بانوان فعال اجتماعی پیوستم و از طریق این گروه مدرسه را بیش از پیش معرفی کردم و کمک های مادی و معنوی بیشتری نیز به سمت مدرسه روانه شود. افرادی که مدرسه را به آنها معرفی کردید چگونه با شما همکاری کردند؟فضای مدرسه بسیار قدیمی بود و نیازمند این بودیم که افرادی با حمایت های مالی ساختمان را تا حد امکان مرمت کنند، وسایل گرمایشی و سرمایشی و سایر امکانات آموزشی لازم را نیز فراهم کنند. در این بخش عده ای بودند که خوشبختانه به خوبی کمک کردند و اکنون این مدرسه به سیستم گرمایشی و سرمایشی مناسب مجهز وساختمان بنا تا جایی که میراث فرهنگی اجازه کار داده بود، مرمت شد.برخی کمک ها نیز به صورت معنوی بود. بسیاری از دانشجویان که توان کمک مالی نداشتند به صورت داوطلبانه برای دانش آموزان کلاس های فوق برنامه درسی، هنری و.. برگزار کردند. این کلاس ها تا ۹ ماه به خوبی پیش رفت و موفقیت های بسیار خوبی هم حاصل شد. اکنون نیز که در این مدرسه نیستم، از دور پیگیر مسائل آن هستم و خوشبختانه همچنان برنامه هایی مانند صبحانه در این مدرسه برقرار است. فعالیت های شما به عنوان معلم تربیت و بدنی در شبکه های اجتماعی بازتاب زیادی داشته است، دراین خصوص برایمان بیشتر توضیح دهیدبعد از اینکه فعالیتم در مدرسه “مهر” تمام شد، به دبستان دخترانه “رباب” منتقل شدم. در این مدرسه دانش آموزان اتباع در کنار مهاجران بلوچ و عرب مشغول به تحصیل هستند بود و این مدرسه به نوعی دیگر دچار محرومیت بود. به عبارتی محرومیت در این مدرسه تنها محرومیت مالی نبود بلکه به علت تفاوت فرهنگ دانش آموزان، برقراری ارتباط و درک متقابل به راحتی شکل نمی گرفت. این بار از طریق اینستاگرام، این مدرسه و کمبودهایش را معرفی کردم. دو سال در مدرسه “رباب” آموزگار کلاس دوم بودم و امسال اولین سالی است که به عنوان مربی تربیت بدنی فعالیت می کنم. اما از همان ابتدا که وارد این مدرسه شدم کمبودها را شناسایی کردم و با جذب خیّرین امکانات بسیار خوبی به ویژه در حوزه تربیت بدنی برای این مدرسه فراهم شد. با پیگیری های مکرر برای دانش آموزان وسایل ورزشی مناسب و استاندارد تهیه شد و حتی بچه ها به مسابقات ورزشی اعزام شدند که در نوع خود بسیار موفق عمل کردند. اکنون امکانات ورزشی این مدرسه در حد امکانات یک مدرسه غیرانتفاعی است و خوشحالم که موفق شدم برای دانش آموزان با استعداد این منطقه قدمی ماندگار بردارم. خاطره ای از دوران خدمت برایمان تعریف کنیدخاطره که زیاد است اما خاطره هایی که با وجود خیِّرین رقم خورد، برایم ماندگارترند. یک شب خانواده ای به منزلم آمدند و حدود ۱۶ توپ ورزشی به من دادند تا در مدرسه رباب استفاده شود. این خانواده اصرار داشتند که نامی از انها گفته نشود و تنها خواندن فاتحه ای برای امواتشان را خواستار شدند.خاطره زیبای دیگری که در مدرسه رباب داشتم برنامه شامی بود که توسط یک خیِّر برپا شد. در این برنامه ۱۷۰ پُرس زرشک پلو با مرغ به همراه نوشیدنی بین دانش آموزان توزیع شد. دیدن این صحنه که بچه هایی با محرومیت های متفاوت در کنار یکدیگر با شادی غذایی مناسب می خورند، برایم بسیار لذت بخش بود. این خیِّر نیز نام و نشانی از خود نگفت. جشن روز معلم نیز برایم خاطره ای قشنگ شد. دانش آموزانی که توان مالی نداشتند با برنامه ریزی و بدون کمک والدین، برایم جشن گرفتند، برف شادی زدند و با لهجه های محلی خود برایم آواز خواندند.در میان خاطرات شیرین، خاطرات تلخی هم وجود دارد. مانند اعتراضات ناحق برخی والدین که خیلی زود سوژه رسانه ها می شود تا بی مهری مسئولین. امیدوارم مسئولین به مدارسی که به این شکل گمنام هستند، توجه بیشتری داشته باشند.