به بهانۀ صدویکمین زادروز معمار شهیر و عاشق بافت تاریخی یزد:
محمد کریم پیرنیا؛ دایرهالمعارف هنر و معماری سنتی در ایران
شهر یزد، کانون معماری اصیل کشور ایران، یک موزهی معماری است و محمدکریم پیرنیا در این موزه و در کنار این آثار بزرگ شدهاست. محلهی یوزداران تا “دروازه مهریز”، منبع آثار با ارزش معماری بوده و بیشترین آثار زیبای یزد مانند “مسجد جامع یزد” در این قسمت قرار داشتند.
اواخر عهد قاجار بود که “حسن پیرنیا” پدربزرگ “محمدکریم پیرنیا” در شهر نائین چشم به جهان گشود. او به همراه برادرش دورۀ ابتدایی را نزد مکتب “میرزا محمد باقر بواناتی” گذراند و زبانهای عربی و انگلیسی را نیز در این مکتب آموخت. روحیۀ آزادیخواهی میرزا محمد باقر بواناتی، تأثیر شگرفی بر روی حسن پیرنیا گذاشت تا وی نخستین رئیسالوزرای عصر مشروطیت شود. حسن پیرنیا در ده سال آخر عمرش که مصادف بود با اوایل دورۀ پهلوی، اغلب به کارهای فرهنگی و علمی اشتغال داشت و آثار باارزشی همچون مجموعه سه جلدی “تاریخ ایران باستان” ، “داستانهای ایران قدیم “و “حقوق بینالملل” را نوشت. فرزندان و نوادگان وی نیز مسیر فرهنگی در پیش گرفته و دستی بر آتش هنر داشتهاند. یکی از پسران حسن پیرنیا به نام “میرزا صادق خان نائینی” که از طبیبان حاذق و از خوشنویسان و قرآننویسهای مشهور ایران بود (به گفتۀ یکی از همکاران محمدکریم پیرنیا)، به دستور رضا شاه به شهر یزد تبعید شده و پسرش محمدکریم پیرنیا ، ۲۵ شهریور ۱۲۹۹ هجری خورشیدی در شهر یزد به دنیا آمد. فردی از دودمان نامور پیرنیا که اکنون یک قرن و یک سال از تولدش میگذرد و همچنان تمام معماران و مرمتگرانِ امروز، دانش خود را مدیون این شخصیت، محمدکریم پیرنیا، پدر معماری سنتی ایران میدانند.
سکونت در محلۀ یوزداران تا همسایگی آرامگاه وحشی بافقی
محمدکریم پیرنیا از بدو تولد تا بعد از دورهی دبیرستان در یزد اقامت داشت. خانهی پدریاش در محلهی “یوزداران” یزد در محلی به نام “جنگل” بود. خانهای معروف به خانۀ “میرزاصادقخان” در کوچهی “یوزداران” به طرف دروازه مهریز، در نزدیکی باروی شهر.
دوران ابتدایی را در مدرسه “مبارکهاسلام” در محلهی “یوزداران” در نزدیکهای “دروازه کوشک نو” گذراند. بعدها مدارس دولتی شکل گرفت که به نامهای مدارس «نمره یک» و «نمره دو» معروف بودند و محمدکریم تحصیلش را در مدرسه “نمره دو” در محلهی “لب خندق” (در پشت باروی یزد) ادامه داد. مدرسه در خانهای به نام “ابریشمی” قرار داشت که به گفتۀ محمدکریم پیرنیا، چون خود صاحبخانه در زیر زمین آن مدفون بوده، محمدکریم و همکلاسیهایش از آن خانه میترسیدند.
دوران دبیرستان را به مدرسهای رفت کهابتدا اسم نداشت ولی بعدها به “ایرانشهر” معروف شد. مدرسه، نخست در خانهای به نام “کوراغلی” قرارداشت که خانهای بسیار زیبا بود. در آن زمان “کوراغلیها” تجار معروف یزد بودند و این خانه را برای مدرسه اختصاص داده بودند.
بعدها پس از مرگ پدر محمدکریم، “میرزا صادق خان نائینی” خانوادۀ پیرنیا به دلیل مقروض بودن، مجبور به فروش خانه شدند. خانهی جدید آنها در کوچهی شازدهها پشت ادارهی دارایی قرارداشت. در نزدیکی قبر “وحشی بافقی” که بنایی بسیار زیبا بود و با تخریب آن ادارهی دارایی را ساختند. به قول محمدکریم پیرنیا، بنا مانند ساختمان مقبرۀ حافظ بود، منتها ایرانیتر.
علاقه به معماری سنتی و تردید در تحصیل آکادمیک
شهر یزد، کانون معماری اصیل کشور ایران، یک موزهی معماری است و محمدکریم پیرنیا در این موزه و در کنار این آثار بزرگ شدهاست. محلهی یوزداران تا “دروازه مهریز”، منبع آثار با ارزش معماری بوده و بیشترین آثار زیبای یزد مانند “مسجد جامع یزد” در این قسمت قرار داشتند. پیرنیا در مصاحبهای اینگونه میگوید: ” من روزی چهار مرتبه از کنار مسجد جامع یزد میگذشتم و به عبارتی دیگر «نمیگذشتم»؛ یعنی وقتی به آنجا میرسیدم بیاختیار مدتی آنجا را تماشا میکردم.” لذا قرار گرفتن محمدکریم پیرنیا در فضای شهر تاریخی یزد را نمیتوان در نگاه و علاقمندی او به معماری سنتی ایران، بیتأثیر دانست.
محمدکریم برای ادامه تحصیل راهی تهران شد. او در رشته ادبیات تحصیل مینمود و در همین رشته نیز جزو موفقترین افراد بود اما علاقۀ زیادش به معماری موجب شد ادبیات را رها کند. وی در اولین دورۀ کنکور هنرهای زیبا شرکت کرد و در این دانشکده پذیرفته شد. درآن زمان با توجه به این که بنیانگذران و اساتید هنرهای زیبا افرادی به نامهای “گدار” و “سیرو” فرانسوی بودند لذا فرهنگ غربی از یک طرف و کمبود مطالعات و سیستمهای آکادمیک در کشور از سویی دیگر، باعث گسیختگی فرهنگی و هنری در کشور شده بود. محمدکریم پیرنیا و دیگر دانشجویان دانشکدۀ معماری دانشگاه هنرهای زیبا، تحت فشارهای اساتید و مدیریت دانشگاه برای تمرکز بر روی معماری غربی بودند.
در ابتدا پیرنیا بر روی طراحی بر اساس اصول معماری ایرانی اصرار و پافشاری مینمود اما با برخوردهای مدیر دانشکده و تمسخر اساتید روبرو شد؛ در نهایت دانشگاه را ترک کرد و یادگیری از استادکاران و معماران سنتی را به تحصیل آکادمیک ترجیح داد.
محمدکریم پیرنیا، معماری چندین هنر
محمدکریم پیرنیا علاوه بر معماری در حوزههای هنری دیگر مانند خوشنویسی، ادبیات، نقاشی و موسیقی نیز دستی داشت. بر زبان های عبری، پهلوی و عربی مسلّط بود و خط میخی را به خوبی میشناخت. “میرعمادی” همکار پیرنیا در سازمان حفاظت از آثار باستانی، در یکی از مصاحبههایش این چنین گفته است: ” از بحثهایی که مهندس پیرنیا براساس آشنایی که با موسیقی و دستگاهها داشت طرح میکرد، این بود که پایههای موسیقی عربی برای ایران است و بنّاهای ایران که به آنجا رفتند، همهشان آواز میخواندند و عربها هم یاد گرفتند. حتی اشعارشان را بلد بود. البته که مهندس پیرنیا بسیار باسواد بود، انواع خط مثل نسخ و غیره را وارد بود. خوب مینوشت، خطاط بود و حتی یکبار خط رقاع نوشت و داد بافتند. سپس آن را برای پدر من به هدیه فرستاد. بسیار مردمی بود اصلاً اهل ریا نبود.”
میرعمادی از دیگر خصوصیات پیرنیا اینگونه گفته است: “وی مطلقاً متظاهر و سطحی نبود و به عمق مسائل توجه میکرد و آن را میفهمید. او مؤلفههای هرچیزی را میدانست، به همین دلیل یک دایره المعارف ادبیات و معماری محسوب میشد. از لحاظ سبکهای معماری، چگونگی این سبکها و تاریخشان همه را به صورت ریشهای میدانست. تسلطاش به تاریخ مثالزدنی بود و به تمام نژادهای ایرانی مسلط بود. تقسیمبندی فرهنگی و معماری ایران را بر اساس دورههای سیاسی و سلسلههای پادشاهی قبول نداشت و براساس معماری آذری، اصفهانی، یزدی، کرمان و شمال و جنوب تقسیم میکرد. همه تلاشش بر این بود که ثابت کند ایران در قدیم پایهگذار یک فرهنگ در کل منطقه بوده است.”
چرا پیرنیا را پدر معماری سنتی ایران مینامند؟
عموم مورخان معماری ایران تا پیش از محمدکریم پیرنیا، خارجی بودهاند. محمدکریم پیرنیا به علت اینکه آنها با فرهنگ ایرانی آشنا نبودهاند، دستگاههای سبکشناسی مورخان خارجی را دارای ایرادهای فراوانی میداند و دستگاه سبکشناسی ویژۀ خود را در اعتراض به آنها وضع میکند.
دیدگاه محمدکریم پیرنیا به هنر، وجود پیوستگی بین هنرهای ایرانی بوده است که در این خصوص این چنین گفته است: “واقعاً شما یک دانه از این نقاشیهای ایرانی که نمیدانم چرا مینیاتور اسمش را گذاشتند، این را بگذارید جلو رویتان و یک شعر با آن بخوانید. ببینید این همان کاری که نقاش با خط و رنگ کرده عین همین کار را شاعر با کلمه و لفظ و حرف کرده.”
وی به همبستگی بین معماری اصیل ایرانی و ردیفهای موسیقی و دستگاهی نیز معتقد بوده است.
پیرنیا در دیباچه کتاباش میگوید هنرها در تاریخ ایران بیشتر بر پایه خاستگاهشان خوانده میشدهاند و شیوههای شعر عراقی و خراسانی و انتساب قالیها به کاشان و اصفهان را مثال میآورد و پیشنهاد میکند که در معماری هم باید چنین کرد. میتوان گفت پیرنیا به تبعیت از سبک شناسی شعر فارسی، و بر اساس خاستگاه بناهای تاریخی، سبکهای معماری ایرانی ـ اسلامی را به وسیلۀ انتساب آنها به زادگاهشان، به چهار دسته تقسیم کرد: خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی. نگاه جدید محمدکریم پیرنیا و دیدگاه متفاوتش نسبت به دیگر مورخان خارجی، عنوان “پدر معماری سنتی ایران” را برای او رقم زد.
وی سر انجام در ۹ شهریور ۱۳۷۶ درگذشت و بنابر درخواستش او را در خانه رسولیان یزد که هماکنون دانشکدۀ هنر و معماری یزد است، به خاک سپردند.
منابع
کتاب «تحقیق در معماری گذشتهایران، تالیف محمدکریم پیرنیا و تدوین غلامحسین معماریان، ۱۳۹۵
دوفصلنامۀ علمی پژوهشی مطالعات معماری ایران، دانشکدۀ معماری و هنر دانشگاه کاشان ، شمارۀ ۱۰
همشهری آنلاین، شنبه ۱۲ شهریور، ۱۳۹۰
کتاب تاریخ یزد، عبدالحسین آیتی
کتاب سبک شناسی معماری ایران، محمدکریم پیرنیا