یک بیمار اردکانی از روزهای مبتلا شدنش به کرونا می‌گوید:

لحظه تحویل سال، بیماری من به اوج رسید و تا خفگی و مرگ پیش رفتم/ همه از بیماران کرونایی وحشت دارند

یک روز در نانوایی یکی از مشتریان به طرز بدی سرفه کرد به طوری که ذرات آب دهان او در فضا پخش شد. همان جا با این که ماسک زده بودم ترسیدم. اگر از این مکان به کرونا مبتلا نشده باشم به احتمال بسیار زیاد در کلینیکی که در ابتدا برای سرماخوردگی مراجعه کردم مبتلا شده‌ام چرا که کلینیک شلوغ بود و مریض‌های کرونایی بسیار زیادی هم مراجعه کرده بودند و محیط بسیار آلوده بود.
از فردای بستری، تب‌های شدید و تنگی نفس حاد به من دست داد و تا مرگ و خفگی هم پیش رفتم و اکسیژن خون من به زیر ۹۰ رسیده بود. لحظه سال تحویل بیماری من به اوج رسید آنجا بود که کاملا ترسیده بودم.

با یکی از بیماران کرونایی استان یزد همکلام شدیم. او از نحوه احتمالی مبتلا شدنش به بیماری مهلک و خطرناک کرونا و از اینکه چگونه با فداکاری کادر درمان استان اکنون بهبود یافته گفت.
وی که نمی خواست نامی از او ذکر شود به سوالات خبرنگار بشارت یزد این‌چنین پاسخ گفت.

ابتدا کمی از وضعیت بیماری خود برای خوانندگان بگویید؟

در تاریخ هفتم اسفند ماه، از محل کارم در بندرعباس مرخصی گرفتم و به اردکان آمدم. هفدهم اسفند ماه مرخصی من به پایان رسید و باید به بندرعباس برمی‌گشتم اما احساس سرماخوردگی در من به وجود آمد که به متخصص عفونی در اردکان مراجعه کردم که تشخیص او آنفلوآنزای حاد بود. ۵ روز استراحت برای من نوشت و روز پنجم معاینه مجدد شدم که به دلیل نداشتن تب و عفونت گلو اعلام کرد از نظر من شما سلامت هستید و می‌توانید به فعالیت‌های روزمره خود ادامه دهید. اما به دلیل اینکه در دست و پایم احساس ضعف و بی‌حسی و تعریق هم داشتم مقاومت کردم که باز هم گفته شد از عوارض دارویی است و برای من فقط چند داروی تقویتی تجویز کرد.

_چه شد که مجددا به بیمارستان مراجعه کردید؟

چهار روز بعد حال من بسیار وخیم شد به طوری که فاصله اردکان تا میبد را سرفه کردم اما باز هم توجهی نکردم تا اینکه از فردای آن روز ضعف شدیدی در بدن من به وجود آمد تا جایی که برای کارهای شخصی هم نمی‌توانستم از جای خود برخیزم. شب بیست و هفتم اسفند ماه دیگر نتوانستم تحمل کنم و تنگی نفس، بی‌اشتهایی و ضعف عمومی باعث شد تا به اورژانس بیمارستان ضیایی اردکان مراجعه کنم. از دکتر متخصص اورژانس خواهش کردم تا یک سی‌تی‌اسکن از من بگیرد اما دکتر با توجه به شرایط بیمارستان و مراجعه شخصی من عنوان کرد که نمی‌توانیم از هر کسی که از راه می‌رسد، سی‌تی‌اسکن بگیریم اما با اصرار من و شرح وضعیت جسمی راضی شد تا فقط یک عکس از قفس سینه من بگیرد. دکتر عمومی اورژانس با دیدن عکس قفسه سینه من فوراً به متخصص اورژانس مراجعه کرد و بلافاصله دستور سی‌تی‌اسکن صادر شد. به محض خارج شدن از اتاق سی‌تی‌اسکن به دلیل این که نتیجه آن روی سیستم دکتر متخصص نشسته بود دستور بستری من همان لحظه صادر شد.

وضعیت بیماری شما در بیمارستان به چه صورت بود؟

از فردای آن روز تب‌های شدیدی سراغ من آمد شب دوم هم تنگی نفس بسیار شدیدی به من دست داد و تا مرگ و خفگی هم پیش رفتم و اکسیژن خون من به زیر ۹۰ رسیده بود اما خدا را شکر با کمک پرستاران و پزشکان و به لطف خدا به مرور زمان بهتر شدم روز سوم خانم دکتر پایدار به من گفت که وضعیت سی‌تی‌اسکن روز اول شما به هیچ وجه خوب نبود و عفونت بیشتر ریه را گرفته بود. بعد از ۸ روز از بیمارستان مرخص شدم و از ششم فروردین هم در قرنطینه خانگی به سر می‌برم.

پرستاران و پزشکان و کادر بیمارستان با جانفشانی به بیماران خدمت می کردند.

_وضعیت رسیدگی بیمارستان ضیایی اردکان به بیماران چطور بود؟

رسیدگی بیمارستان ضیایی واقعاً عالی بود و با وجود این که تمام بخش‌های بیمارستان مملو از بیماران حاد تنفسی بود اما به تمامی بیماران رسیدگی می‌شد. پزشک من که خانم دکتر پایدار بود هر روز سرکشی می‌کرد. درست در لحظه سال تحویل که در اوج بیماری قرار داشتم همه پرستاران و پزشکان بر بالین من بودند.
نتیجه تست بسیاری از بیمارانی که در بیمارستان ضیایی اردکان بودند مثبت شد و همه با هم علائم بیماری را داشتند و سرفه های شدید می‌کردند یعنی این ویروس در تمام اتاق‌های بیمارستان پخش بود اما این پرستاران و پزشکان و کادر بیمارستان با جانفشانی به بیماران خدمت می کردند. تا خودم از نزدیک ندیده بودم درک نمی کردم اما الان با تمام وجود می‌دانم که این پرستاران و پزشکان چطور فداکاری کردند.

به نظر خودتان چه زمانی ویروس کرونا به بدن شما منتقل شد؟

همیشه توصیه‌های بهداشتی را خیلی خوب و با دقت رعایت می کردم اما یک روز در نانوایی یک نفر از مشتریان به طرز بدی سرفه کرد به طوری که ذرات آب دهان او در فضا پخش شد. همان جا با این که ماسک زده بودم ترسیدم. اگر از این مکان به کرونا مبتلا نشده باشم به احتمال بسیار زیاد در کلینیکی که در ابتدا برای سرماخوردگی مراجعه کردم مبتلا شده‌ام چرا که کلینیک شلوغ بود و مریض‌های کرونایی بسیار زیادی هم مراجعه کرده بودند و محیط بسیار آلوده بود.

لحظه سال تحویل بیماری من به اوج رسید آنجا بود که کاملا ترسیدم

لحظه اول که اعلام شد به بیماری کرونا مبتلا شده‌اید چه حسی داشتید و چقدر ترسیدید؟

لحظه اولی که به من گفته شد که بیماری کرونا داری، ترسیدم اما به مرور وضعیت بهتر شد در ادامه با دیدن چند مریض بد حال هم اتاقی خودم بیشتر ترسیدم تا اینکه در لحظه سال تحویل بیماری من به اوج رسید آنجا بود که کاملا ترسیده بودم. من از همه مریض های بیمارستان کم سن و سال تر بودم و به دلیل مقاومت جسمانی بالا توانستم این بیماری را با موفقیت پشت سر بگذارم.

در حال حاضر وضعیت جسمانی شما چطور است و چه دارویی مصرف می‌کنید و کدام یک از عوارض بیماری هنوز با شما هستند؟

در حال حاضر مشکل خاصی ندارم اما تا حدودی ضعف جسمانی دارم و شب‌ها هم کمی سرفه می کنم اما در مجموع مشکل خاصی ندارم من فقط داروی تقویتی مصرف می کنم.

نحوه برخورد اطرافیان با شما چطور بود؟

بسیاری از دوستان و همسایگان و بستگان تصور می کنند کسی که بیماری کرونا دارد یک بیماری لاعلاج و خطرناک است. ۷ روز است که در خانه تنهایی قرنطینه هستم و خانواده‌ام غذایم را پشت در می‌گذارند. وجدانم اجازه نمی دهد با کسی ارتباط داشته باشم مخصوصا اینکه یک بچه سه ساله هم دارم.

دیدگاهتان را بنویسید