عاشورا امید است؛ نه تراژدی نه قدرت

ارنست بلوخ در کتاب «کلاسیک و شاهکارش» با عنوان «اصل امید» استدلال می کند همه جوامع تنها و تنها بر پایه اصل امید می توانند پیشرفت و پویایی خود را صورت بندی کنند. به اعتقاد بلوخ اتوپیا لزوما توهم و…

ارنست بلوخ در کتاب «کلاسیک و شاهکارش» با عنوان «اصل امید» استدلال می کند همه جوامع تنها و تنها بر پایه اصل امید می توانند پیشرفت و پویایی خود را صورت بندی کنند. به اعتقاد بلوخ اتوپیا لزوما توهم و ایدئولوژی و آگاهی کاذب نیست، بلکه اتوپیا شکلی از آگاهی و «تخیل اجتماعی» است که حرکت جامعه بسوی آینده را ممکن می سازد. افراد برای زیستن به انگیزه و اتوپیا نیاز دارند. اتوپیاهای فرهنگی مهمترین منابع امید در جامعه هستند. اتوپیاها از درون تجربه های تاریخی و اجتماعی ملت ها ساخته می شوند. این اتوپیاها در هنرها، ادبیات، فلسفه ها و دین ها و آیین ها جلوه پیدا می کنند. از این رو تمام تجربه های تاریخی و هنرها، ادبیات و علوم و آیین ها و دین ها، «منابع امید» برای هر جامعه ای هستند. امیدهای هر جامعه ای در ظرفیت های بالقوه اما واقعی آنهاست. امید چیزی نیست جز «تخیل اجتماعی» که ملت ها از ظرفیت های بالقوه و راه های رفته و ناتمام شان برای زندگی امروز و فردای شان می سازند. در موقعیت کنونی جامعه ما، باید تلاش کنیم تا منابع امید را بشناسیم و آنها را به جامعه بشناسانیم. آیین های فرهنگی از جمله این منابع هستند.

همه ملت ها لاجرم باید از منابع فرهنگی شان خوانش های متناسب و سودمند برای توسعه ارزش های اخلاقی و انسانی استفاده کنند.  این امر یک انتخاب نیست بلکه یک امر ناگزیر اجتماعی و تاریخی است.

عاشورا یکی از منابع بزرگ فرهنگی ماست. ما می توانیم و ناگزیریم به عاشورا به مثابه یکی از «منابع امید» در فرایند تجدد و معاصر شدن خود توجه کنیم.

این که ریشه تاریخی عاشور چه چیزی است و در آن چه تحریف هایی صورت گرفته است، از نظر فرهنگی اهمیت چندانی ندارد. مردم در «زندگی فرهنگی» شان با اصل و ریشه تاریخی آیین ها سروکار ندارند. ریشه تاریخی آیین ها برای محققان موضوع مهمی است؛ اما مردم در زندگی فرهنگی شان آیین ها  را همچون «فرم های فرهنگی» تجربه می کنند که بتواند نیازهای مادی و معنوی و ارزش های انسانی و وجودی شان را تأمین کرده و تحقق بخشد. جامعه ایران با چالش های فرهنگی بزرگی روبروست اما جامعه منحط نیست، زیرا ظرفیت های بالقوه و منابع امید آن چنان گسترده و توانمند است که ممکن نیست چنین جامعه ای را منحط بدانیم. جامعه ای منحط است که امید و منابع آن ممکن نباشد. آیا واقعا ایران منابع امیدش نابود شده است؟

آئین عاشورا را می توان بخشی از «خِرد زیباشناختی» انسان ایرانی دانست، نه خرد سیاسی او. برساختن زیباشناسانه واقعه عاشورا در طی تاریخ توسط انسان شیعی و ایرانی، و روایت کردن آن به صورت داستان، شعر، نمایش، تعزیه، موسیقی، نقاشی، معماری (حسینه ها)، فیلم، تئاتر و دیگر قالب های بیانی و نمادین، بیان کننده این واقعیت است که انسان ایرانی مواجهه ای اخلاقی و زیباشناختی با واقعه کربلا داشته است. این مواجهه، بر تمام ابعاد و ساحت های این واقعه عمیقا تأثیرگذاشته و آن را از دسترس واقع گرایی های پوزیتویستی و تحصلی دور کرده است تا از این طریق این واقعه در عمیق ترین لایه های شناختی و عاطفی انسان شیعی نفوذ کند. تاکنون ما برای فهم پذیر کردن عاشور به منزله خرد زیباشناختی که برسازنده «ملت شیعی» است توجه کافی و جدی نکرده ایم. ملیت شیعی بیش از این که از طریق دولت و خرد سیاسی خود را عینیت بخشد و معنا کند، از طریق این خرد زیباشناختی است که صورت بندی شده و تداوم یافته است.

نعمت الله فاضلی

 

دیدگاهتان را بنویسید