طنزکاکتوس

محمدعلی وزیری   دیگ غیرت خان عمو جوش آمده و گویا آتش به اختیار شده است. هفته گذشته اتمام حجت کرد و با اعلام پایان قرطی بازی ها، دستور داد شاگردهای حجره اش جلوی همه صندوقهای برق و مخابرات بساط دستفروشی…

محمدعلی وزیری  

دیگ غیرت خان عمو جوش آمده و گویا آتش به اختیار شده است. هفته گذشته اتمام حجت کرد و با اعلام پایان قرطی بازی ها، دستور داد شاگردهای حجره اش جلوی همه صندوقهای برق و مخابرات بساط دستفروشی بزنند تا کسی چوب به دست بالای آن نرود. خودش هم کلاس و پرستیژ ارشاد ملایم و کلامی را کنار گذاشت و جلوی بازار مثل کلاه مخملی های قدیم، پاشنه کفش را خواباند و سرپا نشست و هر کم حجابی را که می دید، تلخ و تند برخورد می کرد.

بالاخره بعد از چند روز گویا سوژه مورد نظر با یک چوب و روسری در دست در محله مشاهده شد. خان عمو شروع کرد به سوت بلبلی زدن و به سوژه گفت: «در این محله بالای سکو رفتن عیب است! ای حیا قورت داده ها! ای دستور اجنبی بگیرها! مگر دخترک مواد صنعتی زده ای؟! که این غلطهای زیادی و شکر خوردنی بزرگتر از قدت می کنی ای…..»

 سوژه مورد نظر با سرعت به طرف خان عمو آمد وگفت: «  نه عمو با دلار ۴۷۰۰ تومان مگه میشه مواد زد؟! همین که بتونیم شکممون را سیر کنیم کلی نئشه می کنیم و احتیاجی به مواد نیست!»

خدا به خیر گرداند که خان عمو نشنید، چون عکس العملی نشان نداد. فقط بلافاصله گروه مشورتی اش را احضار کرد تا فحشهای جدیدتر، قوی تر و پر اثرتر ابداع کنند!

دیدگاهتان را بنویسید