صاحب شجاعى
توجیه! اول اینکه واقعا از پرپر شدن دانشجوهاى عزیز کشورمان به شدت غم زده و غمگین هستم و مى دانم هیچ کدام تان هم در این شرایط حوصله طنزخواندن را ندارید! اما به همین خاطر باید بنویسم تا مبادا این…
توجیه!
اول اینکه واقعا از پرپر شدن دانشجوهاى عزیز کشورمان به شدت غم زده و غمگین هستم و مى دانم هیچ کدام تان هم در این شرایط حوصله طنزخواندن را ندارید! اما به همین خاطر باید بنویسم تا مبادا این رفتن ناگهانى شان زود فراموش شود. جا دارد همین ابتدا اعلام کنم که کاش وزارت خانه اى یا سازمانى به نام « توجیه» تاسیس شود. به این دلیل که هر اتفاق ناگوارى که رخ مى دهد به جاى عذرخواهى و استعفا، فورا توجیه مى شود. آن هم با توجیه هایى که حتى مرغ پخته از شدت خنده تخم گذارى مى کند. یک بار فقط یک بار به دلم ماند بعد از هر حادثه اى، مسئولان مربوطه عذرخواهى کنند. آقا! خانم! استعفا نخواستیم. قبول! ما مانند مردم کره و ژاپن نیستیم که مسئولان شان بخاطر قطعى ١٠ دقیقه اى برق استعفا مى دهند (ما براى خدمت بیشتر کماکان به شما نیازمندیم!) اما مانند تمام افراد جهان قلب داریم، احساس داریم. با توجیه هاى عجیب شان کم مانده بود براى فاجعه پلاسکو بگویند: «مگه یه ساختمون چقدر باید عمر کنه؟ از زمان بچگى ما پلاسکو وجود داشت. مثل آدم ها که زمان پیرى مى فرستنشون خانه سالمندان، پلاسکو هم خودش باید درک مى کرد و مى رفت خونه متروکان! تازه بیچاره هم خوب مونده بود با این سن و سالش اما حرف اجل روزگار رو بزن جانم.. بله»!
یا درباره زلزله اگر مى گفتند: «ما نمى دونستیم این منطقه زلزله خیزه وگرنه خونه هارو محکم تر مى ساختیم و تازه فکر مى کردیم زلزله مثل سیل خبر میکنه چه زمانى مى آد. تازه با همفکرى که در اتاق تفکر انجام دادیم، قرار بر این شد وقتى مردم تفریح زیادى ندارند با لرزیدن هنگام زلزله، از شادى و هیجان دسته جمعى بهره مند مى شوند و به همبن دلیل مانع آن نشویم. نمى دانستیم تلفات هم ممکن است بدهند» زیاد عجیب نبود. اگر هم از آن ها بپرسید: «خب اگر از زمان سیل ها و آبگرفتگى ها از قبل آگاهى داشتید چرا هربار خسارات بیشتر مى شود؟» اگر این جواب را مى دادند هم نباید زیاد به آن ها خرده مى گرفتید: «ببینید بارون که بیاد چى مى چسبه؟ کنار بخارى لم بدى چاى بنوشى. بعدش چى مى چسبه؟ آفرین خواب! ما تا چند ساعت آمدیم بخوابیم، ناگهان سیل آمد، خراب کرد و رفت!»