یادداشت احسان شوق الشعرا در خصوص سهم یزد از کارخانههای فولادسازی
سنگینی فولاد خام بر گردن یزدیها
شرکتهای فولاد سازی به اسم های متفاوت با منت به یزد و یزدیها تحمیل و از دل اعماق وجودش (سنگ معدن) مواد و از شیره جانش(آب) غذا و از نفس های تنگش، هوا برای تنفس این کارخانه ها استفاده می شود و هر روز با افتخار بیشتر فولاد خام را به بازارها هدیه می کنند.
متاسفانه جای شرکت های مصرف کننده این فولاد خام در یزد خالی است، درصد کمی از تولیدی این فولاد که از همه چیز یک شهر برای بقا استفاده می کنند در خود یزد به قطعات مصرفی تبدیل میشود
آلودگی هوا، استخراج بی حد و مرز معادن و آبخواهی سیری ناپذیر ، دستاورد فولاد برای یزد و یزدی هاست، هر چه بخواهیم خوش بینانه با نگاه اشتغال و صادرات به فولاد بنگریم باز هم کفه ترازوی زیانش بیش از آن است که به سودش بیارزد.
وقتی از خیابان های منتهی به فولاد گذر می کنید،آسمان رنگی دیگر است و همچون فولاد، ابرها رو به سیاهی می روند، نفس کشیدن سخت میشود و گاهی بویی نامطبوع آزارت میدهد، انگار فیلترهای چینی آنچنان که باید خوب کار نمیکنند.
لوله های آب، این گوهر کم یاب را با فشار برای خاموش کردن داغی دل فولاد به این کارخانه ها هدیه می برند و از وجود کم یابشان تنها بخاری در هوا باقی میماند.
معدنهای استان هر روز بیش از پیش استخراج میشوند و کامیونها برای بردن خوراک کارخانههای فولاد به صف شدهاند.
سهم یزد و یزدی از شرکتهای فولاد سازی
شرکتهای فولاد سازی به اسم های متفاوت با منت به یزد و یزدیها تحمیل و از دل اعماق وجودش (سنگ معدن) مواد و از شیره جانش(آب) غذا و از نفس های تنگش، هوا برای تنفس این کارخانه ها استفاده می شود و هر روز با افتخار بیشتر فولاد خام را به بازارها هدیه می کنند.
در این میان رقابت عجیبی برای ساختن کارخانه فولاد خام وجود دارد، امضاهای طلایی و فروش مجوز ساخت شاهدی بر این ادعاست.
متاسفانه جای شرکت های مصرف کننده این فولاد خام در یزد خالی است، درصد کمی از تولیدی این فولاد که از همه چیز یک شهر برای بقا استفاده می کنند در خود یزد به قطعات مصرفی تبدیل میشود و بیشتر آن به صورت خام به شهرهای دیگر انتقال و آنها بدون آلوده کردن آب و هوای شهرشان به سودهای بهتر میرسند و این معامله ی پر سودی است برای شهرهایی که جز تولید، مردمانشان نیز برای مسئولینش مهم هستند.
حتی گاهی بعد از فرآیند تبدیل فولاد خام به قطعه ، مجددا این قطعه به شهر یزد با قیمت بالاتر جهت مصرف باز می گردد و خودمان خریدار پخته، فولاد خام خودمان هستیم.
جای سوال اصلی اینجاست،شهر یزد که از نظر جغرافیایی در مرکز ایران قرار دارد و با کمبود آب نیز مواجهه است چرا نباید شرکت های زیر مجموعه مصرفی این فولاد خام را خود داشته باشد
حال که همه آسیب های تولید این فلز به گردن یزدی هاست،حداقل سود تولید قطعات مصرفی ، اشتغال و صادرات آن نیز به مردم این شهر برسد؟
شعار دادن مسئولین در راستای کمک به بخش خصوصی و نیز عدم خام فروشی چند سال دیگر به عمل خواهد رسید؟حمایت از شرکت های موجود و نیز ساخت شرکت های جدید خصوصی می تواند شهرک فولاد یزد را به مسیر اصلی خود بازگرداند ،چرا که یزد دیگر طاقت ساخت کارخانه فولاد جدید را ندارد
به نظر می رسد نمایندگان و مسئولین مرتبط باید هرچه زودتر توقف ساخت کارخانجات فولاد جدید را صادر و تسهیلات مناسب جهت ساخت شرکت های تولیدی با مصرف فولاد خام را ارائه نمایند.
تا حداقل بتوان دل خوش بود که یزد به حق مسلم خود رسیده است،چرا که ریه های شهر و مایه حیات این کویر و البته معادن آن در دل این کارخانه ها مصرف میشوند و یزد کمترین سهم را از منافع به دست آمده از این صنعت پر سود دارد
مسئولی توانا و تفکری پویا جهت احداث و حمایت از اینگونه شرکت های خصوصی باید پیدا شود ، دستی توانا و دلسوز که بخواهد و بتواند بعد از سالها حقی پایمال شده را به یزدی ها بازگرداند و صدای مردم این دیار در مجلس باشد و به جای موعظه و کار سیاسی،قدمی محکم در راستای عدم خام فروشی بردارد،شاید فردای بهتری از نظر اشتغال و درآمد برای یزد ساخته شود.