روند توسعه یزد و دگرگونی یزدی ها، بازگشت ناپذیر است
سعید عطار: تاریخ یک صد سال اخیر یزد نشان می دهد ما یزدی ها نه تنها در مسیر بهبود استانداردهای زندگی گام های مهمی برداشته ایم بلکه به لحاظ متغیرهای اخلاق مدنی (مثل پرهیز از خشونت، تساهل و مدارا، رعایت آداب بهداشتی و…) متمدن تر شده ایم همه اینها، محصول ورود ما به دوران مدرن هستند که باعث شدند تا باسوادتر شویم و خواندن، به فراخ تر شدن چشم اندازهای ما به زندگی کمک کرد
شبکه های اجتماعی، مکانی است برای جولان نسل جدیدی از یزدی ها که بی باک تر از همه نسلهای قبلی شان، از خودشان و زندگی شان حرف می زنند، عکسهایشان را از خود واقعی شان به اشتراک می گذارند (کاری که در گذشته، خطرناک بود)، سینما می روند و پشت بام هایشان، پُر شده است از تجهیزات پرتاب شدگی به جهانی دیگر. سرریز همه این تحولات را در می توان در گوشه و کنار شهر دید
در تاریخ یزد هیچ زمانی را مثل امروز نمی توان یافت که افکار و آدمهای متنوع، در کل شهر پرسه بزنند و شهری که دژهای فکری و فیزیکی متعددی داشت و جمعیتش، عمدتاً همگون بود را این چنین، به شهری متنوع تر و آزادتر تبدیل کنند. این گردش اطلاعات و مردم، قدرت ویرانگری داشته و کالبد فکری شهر را از درون به سمت تغییر کشانده است. شاید اینها خبرهای بدی برای عده ای باشد اما آنها که یزد را شهری جهانی خطاب می کنند، علیرغم برخی بیم ها، باید از این روندها خرسند باشند
اگر به سرزنده شدن شهرهای کویری در کشورهای مختلف نگاه کنیم و حیات زنده زندگی آدمها را در این شهرها ببینیم، بیشتر پی خواهیم بُرد که ناشادی یزد، بیشتر از آنکه به اقلیم خشک آن مربوط باشد، به انگاره های فکری و ذهنی مسلط مرتبط است
یادداشت «استاد دانشگاه یزد» پیرامون توسعه یزد و خرسندی ها و ناخرسندی هایش:
- سعید عطار: تاریخ یک صد سال اخیر یزد نشان می دهد ما یزدی ها نه تنها در مسیر بهبود استانداردهای زندگی گام های مهمی برداشته ایم بلکه به لحاظ متغیرهای اخلاق مدنی (مثل پرهیز از خشونت، تساهل و مدارا، رعایت آداب بهداشتی و…) متمدن تر شده ایم همه اینها، محصول ورود ما به دوران مدرن هستند که باعث شدند تا باسوادتر شویم و خواندن، به فراخ تر شدن چشم اندازهای ما به زندگی کمک کرد
- شبکه های اجتماعی، مکانی است برای جولان نسل جدیدی از یزدی ها که بی باک تر از همه نسلهای قبلی شان، از خودشان و زندگی شان حرف می زنند، عکسهایشان را از خود واقعی شان به اشتراک می گذارند (کاری که در گذشته، خطرناک بود)، سینما می روند و پشت بام هایشان، پُر شده است از تجهیزات پرتاب شدگی به جهانی دیگر. سرریز همه این تحولات را در می توان در گوشه و کنار شهر دید
- در تاریخ یزد هیچ زمانی را مثل امروز نمی توان یافت که افکار و آدمهای متنوع، در کل شهر پرسه بزنند و شهری که دژهای فکری و فیزیکی متعددی داشت و جمعیتش، عمدتاً همگون بود را این چنین، به شهری متنوع تر و آزادتر تبدیل کنند. این گردش اطلاعات و مردم، قدرت ویرانگری داشته و کالبد فکری شهر را از درون به سمت تغییر کشانده است. شاید اینها خبرهای بدی برای عده ای باشد اما آنها که یزد را شهری جهانی خطاب می کنند، علیرغم برخی بیم ها، باید از این روندها خرسند باشند
- اگر به سرزنده شدن شهرهای کویری در کشورهای مختلف نگاه کنیم و حیات زنده زندگی آدمها را در این شهرها ببینیم، بیشتر پی خواهیم بُرد که ناشادی یزد، بیشتر از آنکه به اقلیم خشک آن مربوط باشد، به انگاره های فکری و ذهنی مسلط مرتبط است
سعید عطار، استاد دانشگاه یزد و رئیس دبیرخانه کانونهای تفکر دانشگاه یزد در یادداشتی به چالش ها و بایدها و نبایدهای توسعه در یزد پرداخته و هرچند به ناخرسندی برخی نسبت به تغییر چهره استان و کم رنگ شدن بسیاری از آداب گذشته اشاره کرده و بسیاری از ناخرسندی ها را اشتباه دانسته، اما معتقد است: «روند توسعه در یزد و دگرگونی آدمهایش، بازگشت ناپذیر است.»
یزد امروز، استانی متفاوت با گذشته
در یادداشت سعید عطار آمده است: «یزد امروز، استانی متفاوت با گذشته اش است و دلیل آن هم چیزی نیست جز حرکت در مسیر مدرن شدن و میوه مدرن شدن یعنی توسعه. شما ممکن است از این مسیر، خرسند باشید یا با پناه بردن به نوستالوژی، گذشته را دورانی طلانی و حسرت برانگیز بدانید اما واقعیت جهان ما می گوید: روند توسعه در یزد و دگرگونی آدمهایش، بازگشت ناپذیر است. در این نوشتار، توضیح خواهم داد که مدرن شدن یزد و لایه های روبه گسترشی از یزدی ها، به تحولاتی بی سابقه در میان ما منجر شده است. توضیح خواهم داد که بخشی از ناخرسندی های ما یزدی ها از وضعیت کنونی توسعه یزد، حاصل پندارهای اشتباه و برخی دیگر، حاصل کمبودهای مسیر کنونی ماست. نوشتار، با شرح دشواری تغییرات پیش رو پایان خواهد یافت.
نگاهی به وضعیت کنونی اقتصاد یزد
نوشتن در مورد توسعه یزد، به نظر کار ساده ای است. با یک جست و جوی ساده می شود به اطلاعاتی در مورد وضعیت اقتصادی یزد دست یافت و مثلا نوشت که از ۸۶ درصد جمعیت شاغل در استان، ۴۹٫۵ درصدشان در بخش خدمات، ۴۳٫۹ درصدشان در بخش صنعت و نزدیک به ۷ درصد هم در بخش کشاورزی کار می کنند. این داده ها نشان می دهند که به جز وضعیت اقلیم یزد که باعث کاهش سهم کشاورزی شده، یزد به نسبت متوسط کشور (خدمات ۴۹ و صنعت ۳۴)، استانی صنعتی تر است. همچنین، می شود با نگاه به سهم مشاغل در بخشهای مختلف صنعتی، به نکته مهمی برسیم که از میان صنایع فعال در یزد (شامل شیمیایی و سلولزی، نساجی، فلزی، معدنی، برق، غذایی و دارویی، تولید انرژی و…) سهم صنایع معدنی حدود ۳۹ درصد است. از این ۳۹ درصد مشاغل معدنی و اینکه استان یزد در کشور از نظر داشتن صنایع معدنی، دومین استان است نمی توان نتیجه ای غیر از این گرفت که توسعه دهه های اخیر یزد، تا حدی مدیون معادنش و در مرتبه بعد، فولادهای آب بر و آلوده کننده اش است؛ صنایعی که باعث شده اند تا علیرغم اینکه استان یزد، ۱٫۲ درصد از جمعیت کشور را دارد، ۱٫۸ درصد در تولید ناخالص داخلی کشور مشارکت داشته باشد.
نقش بی بدیل بخش خصوصی یزد در اشتغال آفرینی
همین طور می شود باز هم ادامه داد و از جمله گفت که مشابه وضعیت متوسط کشور، بخش خصوصی استان با جذب نزدیک به ۸۴ درصد از متقاضیان کار (در مقابل سهم ۱۶ درصدی بخش عمومی)، سهم اصلی در اشتغال و توسعه اقتصادی استان داشته است. و در آخرین عکس از وضعیت کنونی، می شود به نرخ اشتغال زنان در استان اشاره کرد که در همان حدود ۱۷ درصد میانگین کشوری است؛ عددی که حتی در مقایسه با کشورهای همسایه هم بسیار پائین است (مثلاً پاکستان ۲۳ درصد، ترکیه ۳۹ درصد و امارات ۵۳ درصد) و این طور نتیجه گرفت که بازار کار استان مشابه کشور، بازار کاری مردانه است.
دگرگونی اقتصادی و مدارای اجتماعی
تقریباً واضح است که وضع کنونی استان یزد به لحاظ شاخصهای اقتصادی، در بهترین نقطه از تاریخش است. با اینکه در گذشته های دور، یزد دوره های رونق و رکود زیادی را تجربه کرده اما بر حسب استانداردهای زندگی امروزی، عمده آن دوره ها، حرف چندانی برای گفتن نداشتند (حتی برحسب استانداردهای زندگی همان روزگار در شهرهای نزدیک به یزد مثل اصفهان و شیراز). با این حال، دوره های رونق نسبی، کم نبودند. به خصوص در چند قرن اخیر مثلاً در میانه دوره قاجار، دوره هایی که رونقی در شهر اتفاق می افتاد و استانداردهای زندگی دسته ای را بالا می بُرد، عموماً دوره هایی بودند که لایه ای از تاجران، جدا از کشت پررونق تریاک، بر روی فرآوری برخی محصولات و کارگاههای چندشاخه از صنعت نساجی کار می کردند و دسته ای دیگر از تجار، از مزیت یزد به عنوان بارانداز ایران (چهارراه مرکزی ایران) استفاده می کردند و تجارتشان را رونق می دادند. در این قبیل رونق دادن ها، تجار زرتشتی و شبکه خارج از مرزهایشان، نقش مهمی داشتند. با این حال، این رونق ها نه رونقی برای اکثریت مردم بود و نه به معنای ارتقاء پایدار استانداردهای زندگی در شهر بود.
یزد در مسیر بهبود استانداردهای زندگی
جای دوری نرویم. جز معدود داده های آماری و برخی منابع تاریخی که در آنها می شود وضعیت شاخصهای اقتصادی مردم در دوران گذشته را حدس زد، خاطرات نسل یزدی های قدیمی هم نشان دهنده تغییرات پرسرعتی است که یزد در طی دهه های گذشته از سر گذرانده است. به نظرم حتی نیازی به اینها هم نیست. شما اگر سن و سالی در حدود ۴۰ تا ۵۰ سال داشته باشید، به خوبی به یاد دارید که وضعیت استان در حدود ۳ دهه قبل چطور بود و قدیمی ترها می توانند اضافه کنند که یزد در ۵ دهه قبل، وضعیت بدتری به نسبت یزد در ۷ دهه قبل داشت؛ هرچند سرعت تغییرات اقتصادی در طول ۳ دهه اخیر به دلیل سرعت گرفتن تاسیس صنایع و تحولات جهانی به خصوص در حوزه ارتباطات، بسیار بیشتر بوده است.
تاریخ همین یک صد سال اخیر یزد را که مرور کنید درخواهیم یافت که ما نه تنها در مسیر بهبود استانداردهای زندگی گام های مهمی برداشته ایم بلکه به لحاظ متغیرهای اخلاق مدنی (مثل پرهیز از خشونت، تساهل و مدارا، رعایت آداب بهداشتی و…) متمدن تر شده ایم (در مورد پیامدهای متمدن شدن جوامع، بنگرید به آثار درخشان نوربرت الیاس). همه اینها، محصول ورود ما به دوران مدرن هستند که باعث شدند تا باسوادتر شویم و خواندن، به فراخ تر شدن چشم اندازهای ما به زندگی کمک کرد؛ تسهیل حمل و نقل و جاده سازی ها هم باعث شد تا از لاک تاریخی مان خارج شویم و با گذار از قلمرو مردمانی تقریباً یک دست، به استانی تا حدی متنوع به لحاظ جمعیتی، بسیار بیش از آنچه در گذشته بودیم در مقابل سبک ها و نگرشهای متفاوت، متساهل تر شویم.
در گذشته، نه تنها ارتباطات ما با دیگران محدود بود بلکه میان خود ما یزدی ها هم ارتباط چندانی نبود. یزد در گسترده تاریخی اش، شهری با محلات مختلف بوده که در جریان زیست روزمره آدمها، پیوندهای درون محله ای و بعضا تعارضات بین محله ای وجود داشته است. آنچه در جاهای دیگر ایران با عناوینی چون حیدری نعمتی بیان شده، در یزد و به خصوص در مراسم های جمعی اش، نمودهای بارزی داشته است. این تنش حیدری نعمتی، مشخصا میان گروهها در مراسم های جمعی حتی تا همین اواخر هم تداوم داشت و بعضا به مرگ افراد هم منجر می شد. هر چه جلوتر آمدیم، حنای چنین تعصب هایی بی رنگ تر شده است. حاکم شدن یک نظم فراگیر حاصل دوران مدرن ما، درگیری های محله ای ما را کم کرده، تجارت را پهنه عمومی داده و شبکه راههایی را ایجاد کرده که باعث شده تا شهری خفته در دل کویر، به همه جای کشور و به واسطه بودن در عصر ارتباطات، به همه جای جهان وصل شود.
نسل بی باک در پایتخت کتاب
اغراق زیادی در این جمله هست که «یزد، پایتخت کتاب ایران است». سری که به خیابانهای شهر بزنید و رفت و آمدی که با اهالی کتابفروشی های شهر داشته باشید، درخواهید یافت که یزد در بهترین حالت، روستایی در کنار پایتخت کتاب است. با این حال، اگر قضیه را از چشم انداز تاریخی اش نگاه کنید، یزد را یکی از موفق ترین شهرها در سوادآموزی و مطالعه خواهید دید (که بخشی از آن، کتب مذهبی است). استانی با بیش از ۹۸ درصد جمعیت دارای سواد پایه، بالاترین سرانه دانشجو و با بیشترین قبولی در کنکور، حتی اگر جمعیت کتاب خوان زیادی در مقایسه با سایر استانها نداشته باشد، مسیر موفقیت آمیزی برای رسیدن به امروز طی کرده است. با این حال، اینها، صورت رسمی تحول هستند. برای فهم تحولات در بُعدی عمیق تر، باید به لایه های زیرین جامعه سری زد؛ آنجا که نسل جدید یزدی ها (و به نظرم، نسل جدید در کل کشور)، زندگی پویایی دارند.
نسل z یزد، بدون ریاکاری
شبکه های اجتماعی، مکانی است برای جولان نسل جدیدی از یزدی ها که بی باک تر از همه نسلهای قبلی شان، از خودشان و زندگی شان حرف می زنند، عکسهایشان را از خود واقعی شان به اشتراک می گذارند (کاری که در گذشته، خطرناک بود)، سینما می روند و پشت بام هایشان، پُر شده است از تجهیزات پرتاب شدگی به جهانی دیگر. سرریز همه این تحولات را در می توان در گوشه و کنار شهر دید. سیلی که بیش از دو دهه است منطقه مرفه جنوب جغرافیایی شهر را با خودش به دنیای متفاوتی برده، مدتهاست که از مرکز شهر گذشته و به مناطق قدیمی نشین رسیده است. اگر نبود کاسبی جماعت دوستدار گردشگر در بافت سنتی، سیل مهاجرت (=فرار به سمت) مناطق مدرن تر، این مناطق را خالی از سکنه می کرد.
سوادآموزی و مطالعه در کنار تقویت گرایشهای فردگرایانه در شهری با چنین سابقه محافظه کاری، یزد را به یکی از پیچیده ترین شهرهای ایران تبدیل کرده است. در حالی که فُرم شهر، چیزی می گوید، در زیر پوست شهر زندگی مخفی و گاها آشکاری در جریان است. یزد واقعی، زیر شهر زندگی می کند و نتیجه فربه شدن اش، چیزی نخواهد بود جز سرریزشدگی و تسخیر فضاهای عمومی و عیان شهری.
تا آنجا که من می فهمم، در تاریخ یزد هیچ زمانی را مثل امروز نمی توان یافت که افکار و آدمهای متنوع، در کل شهر پرسه بزنند و شهری که دژهای فکری و فیزیکی متعددی داشت و جمعیتش، عمدتاً همگون بود را این چنین، به شهری متنوع تر و آزادتر تبدیل کنند. این گردش اطلاعات و مردم، قدرت ویرانگری داشته و کالبد فکری شهر را از درون به سمت تغییر کشانده است. شاید اینها خبرهای بدی برای عده ای باشد اما آنها که یزد را شهری جهانی خطاب می کنند، علیرغم برخی بیم ها، باید از این روندها خرسند باشند. یزد جهانی، خزیدن شهر به درون دالانی است از تنوعات فکری. این را می توان انقلاب خاموشی نامید که مزایایش حتی به حیوانات شهر هم رسید. سنت قدیمی وجود داشته در سنگ زدن به حیوانات، مخصوصا گربه ها. این کار که یکی از تفریحات کودکان یزدی بوده، توامان موضوعی بوده برای افسانه سرایی بزرگسالان، آنجایی که گربه را تمثالی می دانستند از نیروهای شر (یا شیطان). متمدن شدن، به آدم ها حس همدلی قوی تری داد تا بپذیرند، حیوان رنج می برد حتی اگر حرف نمی زند. با افزایش همدلی، گربه ها از دست آدمها نجات پیدا کردند. یزد امروز، شهری دوستدار افکار متفاوت، آدم های متفاوت و موجودات متنوع است و هرچند هنوز شهری زنانه نیست اما به لحاظ فکری، از گذشته تاریخی اش بسیار رشدیافته تر شده است. این دستاوردها که عموماً نادیده گرفته می شوند، پایه هایی هستند برای شهرهایی انسانی تر و بهتر در آینده استان یزد.
چرا ناخرسندیم؟ بخاطر نزدیک بینی تاریخی؟
با این حال، معمای غریبی است دگرگونی و بهبود و سپس، ناخرسندی هایش. علیرغم همه این تغییرات و خروج از وضع نامطوب و تجربه استانداردهای بالاتر زندگی اقتصادی و اجتماعی، امروز درصد قابل توجهی از یزدی ها از وضعیت زندگی شان و احتمالا از وضعیت استانشان ناخرسند هستند. نمی دانم در این مورد پیمایشی انجام و منتشر شده یا نه اما این ناخرسندی از وضعیت را می شود به وضوح در گفتارهای روزمره بسیاری از مردم استان مشاهده کرد.
احتمالاً یک دلیل این مساله، پدیده ای است که آن را «نزدیک بینی تاریخی» می نامند: هرچقدر دورانی به چشم انداز ما در حال حاضر نزدیک تر باشد، می توانیم ریزه کاری های بیشتری از آن بیاییم و ضعفهای بیشتری را فهرست کنیم. البته نزدیک بینی تاریخی، یک پدیده جهانی است یعنی در همه جوامع، عده کثیری با نزدیک بینی تاریخی در مورد بسیاری از پدیده ها قضاوت می کنند. اینکه یزد امروز، به استانی بهتر از هر زمان دیگری تبدیل شده، چیزی است که با نزدیک بینی تاریخی و بدون یک درک تاریخی، نمی توان فهمید.
با این حال، مساله فقط مربوط به ندیدن مزایای زندگی امروزی نیست. در زیست امروزه ما، کمبودهای زیربنایی وجود دارد که اجازه حرکت به سمت مدارهای رشد و توسعه بالاتر را نمی دهد. از بزرگی حیرت انگیز مساحت شهر یزد و تراکم بسیار پایین جمعیت (۴۶ نفر در هر هکتار، در مقایسه با مثلاً ۵۵ سال قبل که ۱۳۳ نفر در یک هکتار از شهر زندگی می کردند) و بی مو شدن پهنه وسیعی از شهر (که به آن کچلی شهری می گویند) تا وضعیت بحرانی در دشت یزد- اردکان و تشدید بحران های زیست محیطی در استان (به خصوص آب و خاک)، اینها بخشی از کمبودهای وضعیت کنونی توسعه یزد هستند.
مسیر متمدن تر شدن یزد، از گذرگاههای مختلفی گذشته اما کوله بار امروز ما، از چیزهایی خالی است که بودنشان برای رفتن به آینده و رسیدن به مراتب بالاتر توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ضروری است. بخشی از این خلأها را می توان با زنده کردن قسمتهایی از میراث گذشته، پُر کرد. یزد، استان نیکنامی است. اگر به بلندای تاریخ این سرزمینِ قرارگرفته در حاشیه کویر فلات مرکزی ایران نگاه کنیم، رسم و سنتهایی خواهیم دید که با اتکاء به آنها، قرنهای متمادی مردمانی در چنین سرزمینِ به لحاظ طبیعی نامساعد زیستند، تجارت کردند و آثار درخشانی به تمدن بشری افزودند.
یزد به دلیل اقلیمش، شهری تجاری بوده و مثلاً می شود مدارهای توسعه بعدی یزد را بر شانه های فعالیت هایی گذاشت که هم بیشتر با اقلیم یزد سازگارند و هم، متکی به نوآوری و خلاقیت تجارت پیشیه یزدی ها هستند. فعالیت های مالی و بیمه ای نمونه هایی هستند از خیل عظیم فعالیت های ممکن و با مزیت نسبی در قرن بیست و یکم. صنعت نساجی، بال دیگری از این دست فعالیت های تولیدی، منطبق با اقلیم و همراستا با هنر یزدی هاست. می شود ساعت ها بحث کرد و متن ها نوشت در این مورد که یزد، چه پتانسیل های زیادی برای حرکت در این مدار دارد.
قنات، این شاهکار آسیا و افریقایی، یکی از نمادهای اقدام جمعی یزدی ها برای حل چالش های طبیعی شان بود. شبکه گسترده ای از همکاری های جمعی در کار بودند تا مهمترین منبع حیات یعنی آب، به شکلی بهینه به دست همه ذی نفعان می رسید. در این مدیریت بهینه، الگوهایی نهفته اند که می شود در کنار برخی انتقال های بی حوضه ایِ ضروری، از آنها درسهای زیادی برای انطباق بیشتر با طبیعت آموخت. همه اینها را اگر در یک سمت بگذاریم و از گذشته تاریخی مان، درسها بگیریم، سمت دیگری هم هست که میراث تاریخی ما درمانی برایش ندارد. نیاز امروز توسعه یزد، نه فقط قدرشناسی از میراث و بافت تاریخی ماندگارش، بلکه قدرشناسی از آدمهایش و گذار به مرحله بالاتر مشارکت و پذیرش فردیت و هویت های فردی است. اگر در گذشته، همکاری جمعی در ذیل واحدهای سنتی ممکن می شد، در جهان امروز، بدون پذیرش حقوق و هویت فردی آدمها، همکاری جمعی ناممکن است.
۲۶۰ سال قبل، ادموند بُرک، فیلسوف محافظه کار انگلیسی، تکیه بر چیزی داشت که توماس سووِل، اقتصاددان امریکایی، بینشی تراژیک درباره سرشت انسان می نامید. در این بینش، انسان موجودی است با محدودیت های زیاد در دانش و خِرَد. مردم، خودخواه و کوته بین اند و اگر به حال خودشان رها شوند، به جنگ هابزی همه علیه همه سقوط می کنند. رسوم اجتماعی، سنت های مذهبی، آداب جنسی و ساختارهای خانوادگی تنها چیزهایی هستند که جلوی سرنگون شدن مردم به درون این مغاک را می گیرند. تا آنجایی که می فهمیم، یزدی های قدیم چنین بینشی داشتند و به همین سبب، سخت پایبند سنتها بودند و صفتی داشتند که امروزه محافظه کاری نامیده می شود. زندگی در چنین فضایی، جهان کوچک دلگیری را خلق می کرد و دسته ای را به واکنش وامی داشت. هواخواهی عده ای از یزدی ها از برخی جنبشهای اجتماعی در میانه دوره قاجار و ظهور برخی چهره های تحول خواه از دوره مشروطه به بعد (از سیدضیاء طباطبایی تا رادیکال ترینشان، فرخی یزدی)، افتادن عده ای به آن سر طیف محافظه کاری بود. امروز، داده هایی در این مورد وجود ندارد که گستره این آدمها را نشان دهد اما حداقل، مشاهدات نشان می دهد که آدم هایی با باورهای متضاد و رادیکال های فکری، در یزد کم نیستند. به نظر می رسد، دسته ای از ناخرسندان از شرایط زندگی امروزی یزد، از نسل پدران ناخرسندشان باشند؛ هرچند تعداد فرزندان، احتمالا بسیار بیشتر از پدران است.
پذیرش تنوع، یزد را به استانی شاداب تر تبدیل می کند
همچنین، درست یا اشتباه، دسته وسیعی از یزدی ها احساس می کنند که در قلمرو ناشادی زندگی می کنند. پذیرش هویت های فردی و جلب مشارکت عمومی، مسیری برای شاد بودن شهر باز می کند. پذیرش فکر تنوع و کاربست عملی آن در تنوع بخشی به امکانهای متنوع شهروندان برای زندگی و شادی، یزد را به استانی شاداب تر و سرزنده تر تبدیل می کند. اگر به سرزنده شدن شهرهای کویری در کشورهای مختلف نگاه کنیم و حیات زنده زندگی آدمها را در این شهرها ببینیم، بیشتر پی خواهیم بُرد که ناشادی یزد، بیشتر از آنکه به اقلیم خشک آن مربوط باشد، به انگاره های فکری و ذهنی مسلط مرتبط است. مدارهای بالاتر توسعه یزد، به محیط سرزنده تری نیاز دارد. لیست بلندی است این کمبودها اما امروز عمده آنها، به سد بزرگی برخورد کرده است. آن سد چیزی نیست جز اینکه تقریبا در همه جا تغییر، کاری است به غایت دشوار.
چرا تغییر در مسیر توسعه یزد، دشوار است؟
تغییر در هر چیزی، تقریبا در همه جا، کم و بیش دشوار است. دلیل این پدیده، ساده است: هر تغییری (از جمله در مسیر توسعه)، برندگان و بازندگانی ایجاد می کند. در وضعیت کنونی، دسته ای از آدمها و گروهها، نفع بران اصلی هستند و مثلا به لحاظ اقتصادی و اجتماعی، در قسمت برنده وضعیت کنونی ایستاده اند. در مقابل، دسته زیادی هستند که کمترین بهره را از وضعیت کنونی می برند. چنانچه مسیر توسعه یزد، تغییر کند، برندگان پیشین باید جایشان را به برندگان جدیدی بدهند که نه تنها به لحاظ اقتصادی منتفع خواهند شد بلکه به لحاظ سیاسی و اجتماعی هم قدرتمند می شوند. نتیجه اینکه، هر تلاشی برای تغییرِ «جدی» در مسیر کنونی یزد و رفتن به مدارهای بالاتر به مدد جبران خلأها، با مخالفت پنهان و آشکار آدمها و گروههای منتفع از شرایط کنونی مواجه می شود.
مثلاً گروههایی اصلی در صنایع سنگین و عمدتا آب بر داخل استان و صنایع معدنی، نفع بران اصلی روندهای توسعه سه دهه گذشته بوده اند. تغییر در مسیر توسعه یزد که باعث تغییر در مسیر تخصیص منابع استان به سمت صنایع جدید و کسب و کارهای دیگر از دانش بنیان ها تا فعالیت های نوآور تجاری شود، یا تغییراتی که با جهت دادن به جریان های جدید سرمایه گذاری، باعث تضعیف بازارهایی مثل بازار مسکن شود، با مانع تراشی های عملی و جوسازی های رسانه ایِ نفع بران وضعیت کنونی مواجه می شود. به همین قرار است آن نوع دگرگونی هایی که باعث تقویت اقشار نوگرای یزدی می شوند و می تواند وضعیت توسعه اجتماعی و فرهنگی یزد را دگرگون کند.
چالز هَندی در کتاب درخشانش، «منحنی دوم»، به خوبی توضیح می دهد که برای حرکت به جلو در بسیاری از عرصه های زندگی، لازم است که بسیاری از معادلات به طور بنیادی تغییر کنند (Paradigm Shift) به طوری که در عین حفظ مزایای مسیر فعلی، به مدارهای بالاتر توسعه حرکت کرد. مشکل واقعی این است که این دگرگونی، زمانی باید آغاز شود که مسیر قبلی هنوز هم به نسبت معایبش، مزایای زیادی دارد. درست در زمانی که مسیر قبلی رشد و توسعه، در حال پیشروی است، تصمیم سازان، باید به مسیرهای جدید و متفاوت فکر کنند و فرصتهای بیشتری برای رفتن به سمت مسیر جدید را برای بازیگرانی ایجاد کنند که بیرون از مسیر رشد و توسعه فعلی هستند. به نظر می رسد که ما در حال عبور از این زمان طلایی تغییر هستیم.
اجازه بدهید مطلب را با جملاتی از فردریک لیست، یکی از بزرگان توسعه آلمان، تمام کنم. تاریخ بازرگانی آلمان نشان می دهد که مردمی ممکن است بسیار کوشا، بسیار صاحب اخلاق، بسیار صرفه جو، بسیار مبتکر و بسیار باهوش باشند اما باز هم به سطح بالایی از توسعه صنعتی، کشاورزی و بازرگانی دست نیابند. تاریخ به ما می آموزد که به رغم این امتیازها، اقتصاد ممکن است به سبب کمبودهای سیاسی، بی عدالتی ها، سلب آزادی و حقوق افراد، عدم دسترسی به ارتباطات خوب، بازارهای بزرگ و شرکتهای بازرگانی دچار زوال گردد. آیندگان که تاریخ روزگار ما را می نویسند خواهند فهمید، ما یزدی ها که از مسیر سخت و دشواری گذشتیم و به امروز با همه مزیت ها و معایبش رسیدیم، چقدر ظرفیت تغییر مسیر داشتیم و چقدر توانستیم به چنین کاری دست بزنیم.