معرفی، نقد و بررسی فیلم؛
«داستان توکیو» چالش گفت وگو میان نسل های مختلف
“داستان توکیو” از فیلم های شاخص سینما ژاپن به کارگردانی «یاسوجیرو اُزو» است که در سال ۱۹۵۳ اکران شد. ساختار روایی متمرکز، نگاه دقیق و ریزبینانه کارگردان به بنیان خانواده و به تصویر کشیدن تاثیرات رویدادهای اجتماعی مانند جنگ و شرایط اقتصادی بر شکل گیری نوع روابط در یک خانواده “داستان توکیو” را به اثری شاخص و تحسین برانگیز تبدیل کرده که تماشای آن برای هیچ مخاطبی خالی از لطف نیست.
سینمای ژاپن کارگردانان مطرح و صاحب نام بسیاری به جهان معرفی کرده که یکی از شاخص ترین و شاید برترین آنها «یاسوجیرو اُزو» است که آثاری با درون مایه اجتماعی و خانوادگی را روی پرده نمایش به تصویر کشیده است؛ “داستان توکیو” شاخص ترین فیلم این کارگردان و از نظر بسیاری از منتقدان برترین فیلم تاریخ سینمای ژاپن و از برترین فیلم های تاریخ سینمای جهان است.
“داستان توکیو” روایت پدر و مادر سالمندی است که در یکی از تابستان های گرم ژاپن با هدف دیدار با فرزندانشان از شهرستان کوچک محل زندگی خود به توکیو محل اقامت فرزندانشان سفر میکنند.
زمان روایت مربوط به سال های پس از جنگ جهانی و زمانی است که ژاپن به دلیل آسیب عمیق اقتصادی، عمرانی و زیرساختی که در جنگ متحمل شده، درگیر بازسازی و تلاش برای ورود به جهان مدرن است. قطار احتمالا به عنوان سمبلی از جهان مدرن و وسیله نقلیه مورد استفاده زوج سالمند جهت سفر به توکیو به کارگرفته شده و زوج سالمند مسیری نسبتا طولانی را جهت دیدار با فرزندان خود تا توکیو میپیمایند.
شروع داستان اما زمانی است که زوج سالمند به توکیو ورود میکنند و با کلان شهری در حال گسترش با معیار و شاخصه های جهان جدید روبرو میشوند؛ نکته اینجاست که جدای از شهر توکیو و ساختار شهری، جامعه ژاپن و به خصوص شهروندان توکیو نیز خود را برای ورود به جهانی جدید آماده میکنند و فرزندان این زوج سالمند هم از این قاعده مستثنی نیستند و مانند سایر شهروندان سخت درگیر کار کردن و تطبیق دادن خود با شرایط جهان مدرن هستند؛ موضوعی که باعث میشود زوج سالمند سفر مطلوبی را تجربه نکنند و فرزندانشان به دلیل مشغله های روزمره به شدت نسبت به پدر و مادر خود بی توجه باشند.
در ادامه این فیلم زوج سالمند در مواجه با مشغله های فرزندانشان تلاش میکنند شرایط آنها را درک کنند و مزاحمتی برای روند زندگی و کار فرزندان خود ایجاد نکنند و از طرفی فرزندان هم در تلاش اند تا اوقات فراغت خود را به گونه ای برنامه ریزی کنند که بخشی از این اوقات را در کنار پدر و مادر خود به گردش در توکیو بپردازند و سفری خوش را برایشان رقم بزنند که البته این اتفاق هیچگاه رخ نمیدهد و هر دفعه مشغله جدیدی از راه میرسد و برنامه ها را به هم می ریزد؛ فرزندان زوج سالمند که وقتی برای گذراندن با والدین خود پیدا نمیکنند، در والدین خود را جهت تفریح به یک متل گردشگری در اطراف توکیو میفرستند؛ اما زوج سالمند که به زندگی در جهان مدرن و صنعتی عادت ندارند، سفر خود را نیمه کاره به پایان رسانده و به توکیو باز میگردند.
شرایط سفر به هیچ گونه برای زوج سالمند مطلوب پیش نمیرود و آنها در شرایطی که به نظر می آید از زندگی شهری و فرزندان خود که درگیر این نوع زندگی پردغدغه شده اند، رضایت ندارند، سفر خود را پیش از موعود به پایان میرسانند و با نوعی دلخوری و آزردگی خاطر، تصمیم به بازگشت به شهر کوچک خود میگیرند؛ مادر دلسوز و دوست داشتنی “داستان توکیو” در شرایطی که سفر و دیدار از فرزندان برایش نامطلوب و آزاردهنده به نظر میرسد و همه چیز آنطور که مورد انتظارش بوده پیش نرفته، در مسیر برگشت دچار مریضی شده و جانش را از دست می دهد و مخاطب در طول تماشای فیلم با لحظاتی به شدت غم انگیز و تاثیر گذار مواجه میشود و در حالی که احساس میکند ظلمی را در حق مظلومی شاهد است نه میتواند پدر و مادر را مظلوم قطعی تشخیص دهد و نه میتواند فرزندان را ظالم بداند.
چالش دیگری که مخاطب در طول فیلم با آن مواجه است، رویارویی با نکات مثبت و منفی زندگی شهریِ مدرن و مقایسه آن با نوع زندگی روستایی سنتی است؛ شرایطی که مخاطب تجربه میکند به گونه ای است که نه میتواند آرزوی بازگشت به نوع زندگی سنتی کند- و نه میتواند نکات منفی زندگی مدرن را به راحتی بپذیرد و از کنار آن بگذرد.
“داستان توکیو” به واقع داستان تمام انسان هاست که از بدو تولد تا بلوغ و تشکیل خانواده در سایه پدر و مادر خود رشد و ارتقا یافته اند و در زمان سالمندی پدر و مادر باید به نوعی زحمات آنها را جبران کنند و مسئولیت متقابل خود در مقابل پدر و مادرشان را بپذیرند؛ حال آنکه هر فرزندی در زمان سالمندی والدینش خود نیز فرزند و دغدغه هایی دارد و گاه ممکن است همین دغدغه ها مانع جبران محبت و زحمات پدر و مادر شوند. چالش پیچیده و تکراری که کارگردان “داستان توکیو” به خوبی به بیان و تصویر کشیدن زوایای مختلف آن پرداخته و مخاطب را عمیقا به فکر فرو خواهد برد.
“داستان توکیو” جدای از ساختار روایی و دراماتیک بی نقص از نظر به کارگیری تکنیک های سینمایی، کارگردانی و فیلمبرداری نیز یک فیلم قابل تحسین و شگفت انگیز محسوب میشود. دوربین در اکثر صحنه ها در ارتفاعی پایین به طوری که گویی فیلمبردار به صورت نشسته تمام صحنه ها را به تصویر کشیده قرار گرفته است. شاید اُزو خواسته مخاطب روایت و شخصیت ها را نه آنقدر از بالا ببیند که گمان کند تسلط کافی جهعت قضاوت دارد و نه آنقدر از پایین که رفتار شخصیت ها توجیه پذیر باشد و آنها بر عواطف مخاطب مسلط باشند.
فریم ها در “داستان توکیو” در نهایت سادگی دارای نوعی دقت و ظرافت بی نظیر است. فیلمبرداری در تمام سکناس و پلان ها به گونه ای است که دوربین هیچ رخداد و اکتی را نیمه کاره و بدون بازتاب عکس العمل مقابلش به تصویر نمیکشد. گویا تمام داستان فیلم در یک سکانس پلان بدون توقف ضبط شده است.
کارگردان به گونه ای ماهرانه و بسیار مسلط، تمام مفاهیمی که در نظر داشته را در قالب نماد ها، قاب ها، تصاویر و استفاده از سمبل ها در جهت به تصویر کشیدن تفاوت های زندگی مدرن شهری و زندگی سنتی روستایی به کار گرفته است؛ اُزو مهارت بی نظیری در حرف زدن با استفاده از تصاویر دارد و در عین حال در قاب دوربین تمام بی نظمی ها، جزئیات و ریزترین مسائل را به تصویر میکشد. به طور مثال در قسمتی از فیلم که فرزندان برای رهایی از حضور والدینشان در توکیو آنها را به آب گرم میفرستند، دوربین عده ای از جوانان را در حال رقص و پایکوبی در هتل نشان میدهد و با متانت و آرامی در حالی بی نظمی جشن را رصد میکند به سوی اتاق زوج سالمند حرکت میکند و وقتی به در اتاق آنها میرسد، دو جفت دمپایی ساده را در حالی که با نظم در کنار یک دیگر جفت شده اند نشان میدهد؛ تضاد صاحبان این دمپایی ها با محیط بی نظم و مدرن اطرافشان به خوبی بیانگر عدم تعلق زوج سالمند به جهان مدرنیته و اصالت سنتی و ساده آن دو است.
“داستان توکیو” فیلمی است که هر مخاطبی که به سینما علاقه دارد را شیفته و تحت تاثیر تفکر و جهان بینی اُزو و مهارتش در بکارگیری تفکراتش در خلق اثر قرار میدهد. تاریخ ژاپن کارگردان مطرح کم ندارد ولی داستان ُازو متفاوت با همه آن هاست؛ تنها اُزو شایسته لقب ژاپنی ترین فیلم ساز تاریخ سینماست و برای درک این شایستگی، تنها تماشای “داستان توکیو” کفایت می-کند.