«توسعه صنعتی» به نام یزد! به کام چه کسانی؟

پنجاه سال پیش، در مهر ۱۳۵۲ وقتی عبدالله سینا به عنوان اولین استاندار یزد با خبرنگار روزنامه اطلاعات مصاحبه کرد، استراتژی توسعه صنعتی را پیش پای یزد گذاشت و اذعان داشت یزدِ تازه مرکز استان شده به صورت قطب صنعتی درخواهد آمد. تدبیر چنین بود و تقدیر هم پافشاری ‌کرد تا یزد با تبی روزافزون در مسیر توسعه صنعتی گام بردارد، مسیری که پس از انقلاب و خصوصا در دهه هشتاد شتابی روزافزون گرفت. این سرزمین کم آب با محیطی خشک و بیابانی، با جامعه‌ای به شدت سنتی و با پیشینه‌ در نساجی کارگاهی، مشتاقانه و به مرور زمان، کارخانه‌های مختلفی را در دامان خود جای داد و دست نوازش بر رویشان کشید. با استقرار صنایع، معجونی از خشکی و مصنوع بودن بر جسم و جان یزد خورانده شد. این صنایع، منابع اولیه‌ای را که از همه طرف به سوی یزد کشانده می‌شود، می‌بلعند و دود حاصل را به آسمان آبی می‌فرستند و فضای خاکستری بیکرانی را خلق می‌کنند.

سالهاست صنایع این سرزمین به نام یزد و به کام بیکاران نقاط مختلف کشور بوده است چرا که یزدی‌های تحصیل کرده تمایل چندانی به کارگری در کارخانه‌ها نداشته‌اند، لاجرم صنایع کاربر، جاذب بخش عمده‌ای از نیروی کار ساده از سراسر کشور شده‌اند و این مساله‌ی صنعتی علاوه بر آلایندگی، بافت اجتماعی را برهم زده و در رکورد شکنی تورم استان دخیل بوده است. حامیان بخش صنعت تنها به سودآوری آن در حساب های منطقه ای و نقش اشتغال زایی آن تاکید کرده و به آن افتخار می‌کنند و از کنار جنبه‌های منفی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن به سادگی گذشته‌اند.       

درست همان زمانی که عبدالله سینا به چشم انداز صنعتی خود برای یزد می‌اندیشید، ارنست فردریک شوماخر، اقتصاددان آلمانی در سال ۱۹۷۳ در کتاب خود با نام کوچک زیباست، بر اقتصاد با ابعاد انسانی و اهمیت مردم و جامعه تاکید می‌کرد و جوامع را از توسعه‌های صنعتی بی رویه بر حذر می‌داشت. توسعه همیشه بهبود شرایط را در ذهن تداعی می‌کند اما باید دانست که هرگونه فعالیتی که منجر به توسعه پایدار در شرایط محیطی و زیستی انسان‌ها نشود، اتلاف منابعی بیش نیست.

در شرایطی که شهر یزد با بیش از نیم قرن تجربه صنعتی خود در دستیابی به یک توسعه پایدار همه جانبه موفق نبوده است، زیرا ورشکستگی منابع آب، جهت یابی نامناسب شهرک صنعتی و آلودگی هوا و محیط زیست، آسیب‌های اجتماعی ناشی از ورود کارگران مهاجر بی تخصص، تورم بالا به خاطر تقاضای روزافزون مهاجران و… کاملا مشهود می‌باشد، هنوز هم در جای جای استان به دنبال الگوبرداری از این توسعه‌ی از مد افتاده‌ای هستند که نتیجه‌ای جز ناپایداری جامعه و محیط زیست نداشته است. نمونه این رونوشت برداری، مروست در ۱۸۰ کیلومتری یزد است.

آیندگان قضاوت خواهند کرد مروست با اتخاذ دو تصمیم حساس، یکی در زمینه شهرستان شدن و دیگری به خاطر رفتن به سوی فعالیت‌های معدنی و صنعتی، دچار چه اشتباه فاحشی شده است. مروست شهر کوچکی است با اقتصاد مبتنی بر کشاورزی و محیط زیستی پاک. بافت خشت و گلی و قلعه‌های تاریخی آن که محافظ هویت بومی آن منطقه هستند، به همراه پتانسیل‌های دیگرش می‌تواند زمینه ساز توسعه فعالیت‌های پایداری چون صنایع تبدیلی کشاورزی، گردشگری کشاورزی و گردشگری تاریخی و فرهنگی باشد. اما متاسفانه گام نهادن در مسیر فعالیت معدنی و چشم داشتن به راه اندازی صنایع از مد افتاده، این منطقه تاریخی را با خطر توسعه‌ای ناپایدار و ویرانگر محیط زیست و آسیب رسان به جامعه مواجه کرده است.

به یقین می‌توان گفت ورود کارگران مهاجر ساده و بی تخصص از نقاط مختلف کشور و روند افزایشی آن در آینده باعث آسیب‌های اجتماعی در جامعه سنتی آن خواهد شد و با افزایش تقاضا در بازار مسکن و خدمات، موج تورمی در عرصه این منطقه به حرکت درخواهد آمد. چنان که شواهد نشان می‌دهد با ورود مهاجران کارگری، هم اکنون تقاضا برای مسکن به شدت افزایش یافته و اجاره بهای خانه‌ها رشد چشمگیری پیدا کرده است. متاسفانه فضای زیستی سرزمین یزد سالهاست که تحت تاثیر اقدامات آزمایش و خطا گونه‌ی تصمیم گیرانی قرار گرفته است که با تعصبی بی‌سابقه از توسعه‌های صنعتی و معدنی در محیط خشک و بیابانی یزد دفاع می‌کنند و چنان به این فعالیت‌های ناپایدار رنگ قداست بخشیده‌اند که هرگونه مخالفت با آن را مخالفت با اشتغالزایی جوانان قلمداد می‌کنند. اکنون که پنجاه سال از سابقه استان شدن یزد و نظام مدون برنامه ریزی آن سپری شده است لازم است نظام حاکمیتی یزد با مروری بر تجارب زیسته خود و باز ارزیابی فعالیت‌های اقتصادی و توسعه‌ای گذشته، به بازنگری شاخص‌های توسعه و پایبندی به پایداری محیط زیست توجه کند. همچنین بد نیست که شهرها و شهرستان‌های پیرامون یزد به جای رونوشت برداری از الگوی توسعه‌ا‌ی مرکز استان، به الگوی «کوچک زیباست» شوماخر نگاهی داشته باشند.

دیدگاهتان را بنویسید