گزارش بشارت یزد از نسل جوانی که از زندگی در یزد و «نادیده انگاشته شدن» دلگیرند:

بی توجهی به «نیازهای نسل جوان» و «فقر برنامه های تفریحی» در یزد

چندی پیش با جمعی از نوجوانان در یکی از پارک های یزد با وجود سردی زیاد هوا مواجه شدم، همگی دختر و ۱۴ ساله بودند و در پارکی که خلوت و تقریبا تاریک بود دور هم جمع شده و حرف می زدند.

در گفتگویی با آن ها، یک نکته توجه ام را به خود جلب کرد همگی متفق القول می خواستند که از یزد بروند و در شهری دیگر زندگی کنند و برخی نیز خیلی قاطع و شاید هم به شوخی گفتند: «از یزد متنفرند!» و آرزو داشتند که جای دیگری به دنیا می آمدند.

چرایی آن را که جویا شدم دلایل مختلفی بیان شد اما جملگی یک وجه مشترک داشتند و آن نبود هیچگونه سرگرمی برای آنان و دلگیر و تاریک بودن شهر یزد بود.

مهسای ۱۴ ساله گفت: «من یزدی نیستم اما برای کار پدرم به این شهر آمدیم و تنها جایی که می توانم بروم مدرسه و سپس خانه است، ما در اینجا فامیلی نداریم و در یزد جای تفریحی دیگری نیز وجود ندارد که برویم، سانس های سینما تشکیل نمی شود، یزد پارک تفریحی یا شهربازی خوبی ندارد. همانی هم که هست تعطیل است و هیچ اسباب سرگرمی دیگر نیز وجود ندارد.» او همچنین با خنده به اطراف خود اشاره کرد و گفت:«شهر یزد تاریک و دلگیر است و خود مردمش هم می گویند مانند شهر مرده هاست، به این پارک نگاه کنید، تاریکِ تاریک است، دیگر چه انتظاری از خود شهر داریم.»

پرنیان، که یزدی است و خانواده شلوغی هم دارد ولی می گوید: «ما خانواده شلوغی داریم اما چقدر باید با خانواده رفت و آمد کنیم؟ من همیشه به این فکر میکنم که چرا کسی به فکر ما نیست؟ محیط پارک ها به گونه ای نیست که خانواده من اجازه بدهند تنها بیایم و امروز هم با من آمدند و الان در حال قدم زدن اطراف پارک هستند. از این قضیه خوشحال نیستم. نیاز به آزادی و استقلال دارم و هیچ محیط مناسبی برای تحقق این موضوع نیز وجود ندارد. در خانه عملا کاری به جز درس خواندن، گشتن در اینستاگرام و دیدن تلویزیون انجام نمی دهم.» وی در پاسخ به این سوال که چه برنامه ای را از تلویزیون می بینی، گفت: «سریال های ترکی!»

به گزارش بشارت یزد، به طور بدیعی از مخاطرات تماشای برنامه های مخصوص بزرگسالان توسط کودکان و نوجوانان آگاهیم و امروز در اطراف خود کودکان و نوجوانانی می بینیم که این سریال های ترکی که چندسالی است همه گیر شده را تماشا کرده و حتی بیشتر از والدین خود به آن ها علاقه مندند. یک سر پیکان تقصیر می تواند به سمت والدین باشد اما زمانی که هیچ برنامه تفریحی و سرگرمی وجود ندارد والدین نیز در این موارد کوتاه می آیند و خطرات جبران ناپذیری را به دنبال دارد که متاسفانه به آن توجهی نمی شود. اما سر دیگر تقصیرات همچنان متوجه مسئولین استان است.

عسل، نیز با اشاره به این موضوع که دوست داشتم در تهران زندگی کنم؛ گفت: «تفریح و سرگرمی من و خانواده ام این است که به مراکز خرید برویم و سپس به رستوران.» او خندید و ادامه داد: «این روند اینقدر تکرار شده است که من چاق شده ام و الان برای کاهش وزن به دکتر می روم.» نازنین زهرا در ادامه سخنان وی افزود: «خوب است که شما همین تفریح را هم دارید. من که به پدرم می گویم به رستوران برویم می گوید گران است و باید به جایش پفک بخوریم.»

در ادامه از آنها پرسیدم که فکر می کنید چه چیز در سایر شهرها بهتر از یزد است که دوست دارید در آنجا زندگی کنید؟ جواب ها متنوع بود. برای مثال عسل گفت: «یزد شهر نسبتا تاریک و دلگیری است، حتی بیرون هم برویم بیشتر دلمان می گیرد. در تهران تا نیمه های شب بیرون هستیم و اکثر مغازه ها باز است و شهر روشن است، چراغ های شهر یزد هم دلمرده هستند.»

تینا، که تاکنون ساکت بود؛ گفت: «ما فامیل هایی در شیراز داریم که در تابستان ساعت ۱۰ شب تصمیم می گیرند به گردش بروند، در حالی که ما ساعت ۱۰ شب به خانه بر می گردیم، به طورکلی من هم فکر می کنم شهر یزد دلگیر است و هیچ جای تفریحی ندارد، حتی مامان من نیز نمی داند برای تفریح چکار کند و فقط به خانه مادربزرگم می رود.»

کمبود برنامه های فرهنگی برای نوجوانان امروزی در یزد

با تمام این گفته ها نقص فعالیت های فرهنگی برای نوجوانان در برنامه ریزی های استان به چشم می خورد، در حالی که توجه به نوجوانان و علایق آنان ضروری به نظر می رسد و باعث رشد و شکوفایی اندیشه و شخصیت و فرهنگ آنان می شود.

مهسا نیز گفت: «در تهران جاهای زیادی برای تفریح وجود داشت، من به تئاتر، پارک آبی و کانون پرورشی فکری می رفتم و در دوره های آن شرکت می کردم و همچنین من به صورت جدی فوتبال بازی می کردم، برخی از آن ها در یزد نیز کم و بیش وجود دارد اما مشکل این است که کیفیت خوبی ندارند و افرادی کمی هم مشتاق آن هستند.» تینا نیز افزود: «در یزد نه جشن و کنسرتی برگزار می شود و نه هیچ برنامه ی تفریحی دیگری مانند جنگ شادی و تئاتر خوب و مخصوص نوجوانان، همچنین امکان فعالیت در رشته های هنری کم است و این جدای از این است که خانواده ها اجازه نمی دهند زیرا به نظر آنان این کارها برای دختران زشت است. بعد که می گوییم از یزد متنفریم، همه تعجب می کنند.»

در این خصوص حق را باید به نوجوانان داد. زیرا در برنامه ریزی های شهری این گروه سنی به طور نسبی بی نصیب مانده اند و معلوم نیست این عدم توجه ناشی از بی توجهی مسئولان، تفاوت های فکری و گاه مذهبی بین آنان است یا موضوعات دیگری در این بین وجود دارد اما این موضوع کاملا مبرهن است که آسیب های وارده در آینده جدی خواهد بود. این گفتگو تنها بخش بسیار کوچکی از مشکلات و کمبودهای نسل جوان در استان یزد است که مورد بی مهری و بی توجهی قرار گرفته اند.

بی توجهی به نیازهای فرهنگی و اجتماعی قشر جوان

البته که این محدودیت مکان های تفریحی و سرگرمی مختص به نوجوانان نیست و جوانان و بزرگسالان یزدی نیز با آن مواجه اند، به طوریکه اساسا در یزد مراکز تجاری (که به سبب افزایش قیمت ها امکان خرید نیز وجود ندارد) و کافه ها و رستوران ها (که بازهم به دلیل افزایش قیمت تبدیل به یک تفریح لاکچری و لوکس شده) به دو مکان تفریحی قشر جوان و خانواده ها تبدیل شده است.

در بحث گردشگری همواره بر تلاش جهت افزایش میزان ماندگاری گردشگران تاکید شده است اما در طولانی مدت مردم این شهر هستند که به سبب کمبود امکانات و تفریحات تصمیم به کوچ می گیرند و هرچند شاید در بین سالمندان و بزرگسالان این قضیه کمرنگ باشد اما درخصوص نوجوانان و جوانان کاملا مصداق جدی دارد. عدم توجه به نیازهای فرهنگی و اجتماعی قشر جوان یکی از دلایل روی آوردن آنان به زندگی در شهرهای دیگر است و سایر کسانی که در شهر مانده اند نیز از وضعیت شهر رضایت ندارند.

اما نکته دیگری که باید به صورت جدی قابل توجه قرار گیرد؛ برگزاری رویدادها و برنامه ها متناسب با سلیقه نوجوانان امروزی است که این مهم شناخت جدی از این نسل را می طلبد و به نظر می رسد این اهتمام در بین مسئولان استان کمتر دیده نمی شود. در حالی که برخلاف بازنمایی هایی که از خواسته های نوجوانان در فضای مجازی می شود، خود آن ها نیز مایل به شرکت در برنامه های فرهنگی بوده و آن را ارزش تلقی می کنند و همچنین سینما، تئاتر، دوره های کتاب خوانی و آموزش فیلم سازی حرفه ای و بازیگری و وجود بستری جهت بروز این استعدادها از جمله مواردی بود که نوجوانان مصاحبه شونده به آن اشاره کردند.

به عنوان نمونه ای از انتقادات وارده، تنها جشنی که در این چند وقت اخیر برگزار شد، جشن عید غدیر بود در میدان امیرچقماق به میزبانی اداره ارشاد اسلامی و جهت اختتامیه جشنواره شعر رضوی به صورت عمومی برگزار شد که افراد زیادی نیز با خانواده در این جشن حضور یافتند. نقطه عطف این جشنواره دعوت از «محمد اصفهانی» خواننده مطرح کشور بود (هرچند به هیچ وجه مطابق با سلیقه نوجوانان نبود اما متناسب با زمان برگزاری جشن -عید غدیر- قابل توجیه است) کشور و شوق زیادی را نیز ایجاد کرد. در این جشن جدا از اینکه از زمان مقرر دیرتر آغاز شد با گذر ساعت ها از شروع مراسم که می توان به سخنرانی ها، خواندن شعر های آیینی و نوحه سرایی و سخترانی های مجدد اشاره کرد اما همچنان خواننده مدعو به روی صحنه نیامد به طوری که خانواده ای که پدر کارگر کارخانه بود با وجود ناراحتی خانواده متشکل از چند نوجوان این مراسم را ترک کردند زیرا باید صبح زود به سرکار می رفت و بسیاری دیگر از حضار نیز چنین وضعیتی داشتند. یعنی تنها جشنی که در چند وقت اخیر به صورت عمومی و با دعوت یک خواننده سرشناس برگزار شد نیز هدفی جز توجه به خواسته های مردم داشت.

در ابعاد دیگر نیز این بحث قابل توجه است؛ در یزد جشنواره سینمایی برگزار می شود درحالی که وضعیت سینماها اسف بار و یزد میزان جشنواره بین المللی تئاتر است در حالی که آثار تئاتر یزد به طنزهای هجوگونه محدود شده است.

این موارد باید به صورت جدی مورد توجه قرار گیرد و برگزاری مراسم ها و برنامه و جشنواره های سفارشی که صرفا حالت رزومه سازی برای یک اداره خاص را دارد تا در نشست های خبری آماری در دست برای انتشار داشته باشد و به نوعی حیف و میل بودجه بدون هیچگونه تاثیری بر وجه فرهنگی جامعه به نظر می رسد متوقف و کمی و فقط کمی نیز به مردم به ویژه نوجوانان و خواسته های آنان توجه شود.

دیدگاهتان را بنویسید