برای یزد، خیلی چیزها تازه ولی تلخ است!

باورش سخت است زیرا به استناد سند و عکس، در زمان های نه چندان دور زندان یزد؛ زندانی یزدی نداشت. سفرنامه ها از دوچرخه های بدون قفل و مغازه هایی با درهای باز می گویند که تعجب گردشگران و بازدیدکنندگان غیریزدی را برمی انگیخت. قدیم ترها جز دو یا سه نفر شناخته شده در حاشیه شهر، عربده کش و چاقو‌کش نداشیم.

باورش سخت است زیرا به استناد سند و عکس، در زمان های نه چندان دور زندان یزد؛ زندانی یزدی نداشت. سفرنامه ها از دوچرخه های بدون قفل و مغازه هایی با درهای باز می گویند که تعجب گردشگران و بازدیدکنندگان غیریزدی را برمی انگیخت. قدیم ترها جز دو یا سه نفر شناخته شده در حاشیه شهر، عربده کش و چاقو‌کش نداشیم.

ولی حالا خبر پشت خبر از نزاع و عربده کشی دسته جمعی، مستی و زشتکاری و دعوا و مجروح شدن گروهی منتشر می شود. اخیرا نیز در خبرها خواندیم در یک تصادف بدون جرح، در نزاع بعد آن چند مجروح راهی بیمارستان شدند و آخرینش در قضیه دور دور زدن و تفریح شبانه، دختری چاقو کشید و قتل جوانی را ثبت کرد!

از آن بهشت امن و فرهنگ اصیل یزدی فقط چند دهه گذشته و پیران و جوانان هنوز زنده اند و به یاد می آورند اما ناگهان به اصالت آداب، رسوم و زیست آرام و سبک زندگی یزدی- ایرانی تهاجم شدیدی شد و به راحتی ازکنارش گذشتند.

می توانم برای بروز این ناهنجاری ها چند صفحه دلیل بیاورم از ورود نوکیسه ها به جامعه؛ مهاجرت بی رویه و واردات فرهنگ غیربومی؛ فروگذاشتن تربیت اجتماعی؛ دادن هزینه سنگین تبلیغ و فرهنگ‌سازی به دست بی تخصصان ساده انگار و یک بعدی نگر؛ کپی غلط از سبک زندگی؛ ایجاد محدودیتها و سدهای بی جا؛ نبود ایستگاههای تخلیه هیجانات و غلیانها؛ آمیختگی و جای گزینی ارزشها و ضد ارزشها؛ انفجارعقده ها بخاطر تحقیرشدنها؛ عدم عدالت اجتماعی؛ افسردگی ویاس؛ گسل نسلی و….

«دور دور زدن مستانه خیابانی» باحیغ و خطر آفرینی  یکی از آن تقلید سبک زندگی غلط پایتخت نشینان و به رخ کشیدن پول و ماشین و شجاعت وحشت آفرینی است، نوعی ریختن بنزین بر آتش عقده ندارها و جوانان دست تنگ است که حسرت خانه و ماشین اغنیا را خورده و هرهفته به خانه می برند تا شاید هفته آینده در دوردوری دیگر جبران شود.

این پدیده های نوظهور فرهنگی در بی عدالتی اجتماعی، فقر تربیت و فرهنگ و پرورش نیافتگی اجتماعی ریشه داشته و نیاز به همت جزم عالمانه همه دستگاهها دارد تا فرهنگ بیمار، درمان یابد. فعلا شوربختانه همه اسیر روزمرگی و سیاست زدگی شده اند وگرنه هر روز غصه دیروز و تحقق رویاهای فردا درگذشته را خواهیم یافت و پرسید آیا فرهنگ اصیل یزدی – ایرانی در زیر چرخ توسعه و تقلید و اعیانگری نوکیسه ها و فرهنگ وارداتی مهاجران “مجازی و واقعی”  له خواهد شد؟

دیدگاهتان را بنویسید