گزارش چهارمین شب جشنواره فیلم فجر در یزد و استقبال بی‌نظیر از شنای پروانه:

برای اولین بار در ادوار جشنواره فیلم فجر در یزد یک فیلم به سانس ویژه رسید

برای اولین بار در پنج دوره برگزاری جشنواره فیلم فجر در یزد در هر دو سانس از نمایش این فیلم، تمام ظرفیت سالن پردیس سینمایی تک تکمیل شد و تعداد زیادی از شهروندان هم موفق به تهیه بلیت برای تماشای این فیلم دیدنی نشدند.
منصوری منتقد سینما: شنای پروانه فیلم درستی است. فیلمی‌که هیاهوی روشنفکرانه ندارد. از مسئله‌ای که در آن ناآگاه است، سخن نمی‌گوید. سنگ بزرگی برنمی‌دارد و تنها یک فیلم خوب می‌سازد.
کریمی منتقد: شنای پروانه اتفاق مثبت و رو به جلویی برای سینمای ایران نیست. ظاهرا محمد کارت بیشتر به ساخت یک اثر تجاری تماشاگر پسند بسنده کرده است.

در چهارمین شب از جشنواره فیلم فجر در یزد «شنای پروانه» ساخته محمد کارت و بازی جواد عزتی و امیر آقایی در دو سانس به روی پرده رفت اما به دلیل استقبال بی نظیر علاقه‌مندان به سینما در یزد این فیلم به سانس ویژه رسید.

این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که این اتفاق برای اولین بار بود که در پنج دوره برگزاری جشنواره فیلم فجر در یزد رخ می دهد و در هر دو سانس از نمایش این فیلم، تمام ظرفیت سالن پردیس سینمایی تک تکمیل شد و تعداد زیادی از شهروندان موفق به تهیه بلیت برای تماشای این فیلم دیدنی نشدند.

فیلم پوست به کارگردانی مشترک بهمن و بهرام ارک دیگر فیلمی بود که در چهارمین شب جشنواره فیلم فجر در یزد اکران شد اما واکنش منفی اکثر قریب به اتفاق تماشاگران حاضر در سالن را به همراه داشت. ۳۰ دقیقه تاخیر در اکران فیلم پوست اتفاق دیگری بود که آزردگی خاطر تماشاگران را سبب شد.

نقد فیلم شنای پروانه

یاسمن خلیلی فرد نقد متفاوتی به فیلم شنای پروانه دارد. او معتقد است:

“شنای پروانه” نخستین فیلم بلند سینمایی محمد کارت است که تماشای آن برای بسیاری از بینندگان غافلگیرکننده بود.
فیلم در ابتدا طبق منطق قهرمان پروری هالیوودی جلو می رود.الگوهای قهرمان-ضدقهرمانی را در دل خود ترسیم می کند اما به مرور بسیاری از محاسبات مخاطب را به هم می زند و او را با غافلگیری های متعددی مواجه می سازد.
قهرمانی که ابتدا خود را از جنس و بافتِ جامعه کوچک اطراف خود می بیند به مرور با افراد آن جامعه دچار تقابل می شود و در ارتباطات انسانی اش به بن بست های بسیاری می رسد. کنش های متعددی میان شخصیت های داستان به چشم می خورد و همین کنش ها درام را جلو می برند.
فیلمساز واقعه های فیلم خود را خشت به خشت می چیند و در عوض گام به گام نیز گره ها را می گشاید.

فیلم اجرایی قوی دارد. تقطیع درست نماها، تعلیق مناسب، زمان بندی خوب و اندازه درست نماها از ویژگی های قابل اشاره آن است.
«شنای پروانه» از اسلوب های ژانری خود پیروی می کند و صحنه های خشونت آمیز آن نیز وام گرفته از سبک واقعگرای آن میباشد؛ صحنه هایی که حذف یا تعدیل آن می تواند از تأثیر فیلم بر مخاطب بکاهد.
فیلم، بازی های درخشانی دارد. جواد عزتی این بار هم نقش محوری فیلم را برعهده دارد و با عبور نقش از خود توانسته است شمایلی منحصر به فرد را از قهرمان فیلم بر جای بگذارد. پانته آ بهرام با سری تراشیده نقش زنی را ایفا می کند که قرار است مردانه زندگی کند. در کنار این دو بازی امیرآقایی نیز از امتیازات “شنای پروانه” به شمار می رود.

امیررضا شیروانیون از جمله منتقدان منفی این فیلم بود. او می‌گوید اولین تجربه‌ی بلند محمد کارت تجربه‌ی تازه‌ای نیست؛ چه برای خودش چه برای سینمای اجتماعی دهه‌ی اخیر ایران. داستانی در دل اشرار جنوب شهر که با یک التهاب آشنا شروع می‌شود؛ پخش فیلمی از یک زن و به جوش آمدن غیرت مردانه. چنین سوژه‌ای به راحتی پتانسیل به هرز رفتن دارد؛ با روده‌درازی‌های کلیشه‌ای و نخ‌نما، برجسته کردن همان تماتیک‌های همیشگی و عربده‌کشی‌های سرسام‌آور.

حجت (با بازی خوب جواد عزتی) که برای نجات برادرش و مهمتر از آن ادای دین به همسر او و پاک کردن حسابش با خویش، راهیِ ماجراجویی خطرناکی می‌شود.

مشکل اما در معرفی ناقص شخصیت حجت است که  فدای خلق یک شروع ملتهب شده و مخاطب بدون شناخت درست این شخصیت، محکوم به همراهی او در این سفر است. مشخصا وقتی شخصیت اصلی فیلم برای مخاطب ملموس نشود، موقعیت‌ها نهایتا به برانگیختگی‌های هیجانی و لحظه‌ای او می‌انجامد که فاقد هرگونه عمق دراماتیک هستند.

موقعیت‌هایی که به ترتیب ‌با حضور علی شادمان (با یک بازی متوسط) و پانته‌آ بهرام (با حضوری جالب توجه) می‌بینیم، سرسری نوشته‌ و اجرا شده و به جای پیشبرد دراماتیک داستان، کارکردی مستندگونه (شبیه به حضور سر زده گروه مستند «شوک») پیدا می‌کنند که ناشی از ذوق‌زدگی فیلمساز برای به وجد آوردن مخاطب عام و چنگ زدن به کلیشه‌های مرسوم است. در سکانس بازجویی از آدم‌فروش‌ها همان کنترل نصفه و نیمه‌اش را نیز از دست می‌دهد که به کاریکاتوریزه شدن آن منجر می‌شود.

پایان فیلم اما با همراهی اکت انتهایی حجت در پاسخ به بی‌رحمی روا شده بر او، قابل توجه است که البته در انتخاب نمای پایانی یک بی‌سلیقگی محض صورت می‌گیرد.

به طور کلی اولین تجربه‌ی بلندِ کارت، تجربه‌ی ویژه‌ای نیست و این ستایش‌های بیش از حد، شبیه آنچه برای سعید روستایی اتفاق افتاد، نگران‌کننده است. امید که با فاصله‌گیری از قراردادهای نازل سینمای اجتماعی، از هوش و استعدادش برای خلق اثری ورای این قراردادها بهره گیرد.

منصوری شنای پروانه را یک فیلم متوسط دانست و نوشت:

دقیق‌ترین کلمه‌ای که می‌توان درباره‌‌‌ی فیلم شنای پروانه گفت، “درست” است. شنای پروانه فیلم درستی است. فیلمی‌که هیاهوی روشنفکرانه ندارد. ناتوانی در انتقال حرفش را پشت ابهام‌گویی پنهان نمی‌کند. از مسئله‌ای که در آن ناآگاه است، سخن نمی‌گوید. سنگ بزرگی برنمی‌دارد و تنها یک فیلم خوب می‌سازد.
شنای پروانه از غیرت می‌گوید از حجتی که عزت می‌شود برای فرزندی که قرار است باشد و عزتی که حجت می‌شود برای سرنوشت. سرنوشتی که گاه در مبل قرمز پنهان میشود، گاه در پشت تابلوی از مونالیزا بهتر یافت می‌شود و گاه پای سفره‌ی یک خانواده در جنوب شهر رخ می‌نماید.

یک فیلم متوسط

با آنکه شنای پروانه فیلم متوسطی در داستان، ساخت، شخصیت‌پردازی، ریتم و فضاسازی است اما بدون شک دو مسئله این فیلم را در بین آثار سینمای ایران متمایز می‌کند اولین و مهمترین مسئله یک روح ایرانی پایین شهری در خلال شخصیت‌پردازی و فضاسازی فیلم است و دومین مسئله برآمده از همین روح است که پایان‌بندی درخشان این فیلم است.
پایان‌بندی‌ای که در آن قهرمان فیلم به یکباره هدفی که در طول فیلم دنبال می‌کند را تغییر می‌دهد و به سمت از بین بردن شرارت می‌رود حتی اگر در این راه برادر خود را از دست دهد. اینکه حجت (با بازی جواد عزتی) در این تصمیم، به دام انتقام شخصی نمی‌افتد و مصیب را با پول خودش به کام مرگ می‌کشاند ابتکار بسیار زیبایی است که به واقع فیلم را با یک جهش بزرگ به سمت جهانی امیدبخش می‌کشاند.
بازی جواد عزتی در این فیلم بسیار کنترل شده و به دور از اغراق‌های همیشگی این بازیگر است و همین موضوع برای تماشاگر بداعت غیر منتظره‌ای دارد به شکلی که هر لحظه این انتظار از او می‌رود که شیر درون خود را بغراند

بدون شک جواد عزتی دقیقا برای ایفای چنین نقشی، مستحق تشویق و ستایش است چرا که کنشگری کاراکترش به شکل نقشی که او در لاتاری بازی می‌کرد، در این فیلم کاملا بیهوده و بی‌منطق می‌نمود اما همین که او به سمت یک بازی متناسب با کاراکتری که در فیلمنامه خلق شده می‌رود نشانه‌ی یک بلوغ حرفه‌ای در این بازیگر توانمند است.
اما در این بین فقط عزتی و همچنین پدر حجت و‌هاشم توانسته‌اند که از پس نقش‌های پیچیده خود بربیایند اما دیگر بازیگران متاسفانه در این کار موفق نیستند و حتی گهگاه موجب ضعف فیلم هم شده‌اند.
نمونه‌ی بارز این مسئله بازی به شدت بد و اگزجره‌ی امیر آقایی در نقش‌هاشم است که البته مشکل اصلی این کاراکتر بیشتر به شخصیت‌پردازی آن در فیلمنامه بازمیگردد و جای مانور بسیار کمی‌نیز دارد اما به هرحال آن دلچسبی همیشگی که در امیر آقایی شاهد هستیم را در این نقش مشاهده نمی‌کنیم.

نکته‌ی قابل توجه در این فیلم طراحی صحنه و لباس و موفقیت در ایجاد یک فضای سنتی پایین شهری با اتمسفری آشنا و اکسسوار دقیقی است که شاید همین دقت است که پیام حجت در پایان فیلم آن هم بر سر سفره را به دقت به جان بیننده می‌نشاند.
در پایان باید گفت که شنای پروانه یک فیلم متوسط درست در فضای سینمای ایران است که نه یحتمل توانایی هزینه‌ای فیلم‌های مانند متری شش و نیم را دارد و سیاهی و بی‌چارگی جامعه‌اش به اندازه‌ی ابد و یک روز است و نه در برابر این معضلات سکوت کرده است بلکه یک قهرمان از درون همین وضعیت بیرون کشیده است که یک تنه بتواند تصمیم درستی بگیرد و یک جامعه را از لوث وجود اراذل و اوباش پاک کند. شاید تنها نقطه‌ی منفی این فیلم در مقابل فیلم‌هایی که نامبرده شد، اسم نه چندان دلچسبی که بر این فیلم نهاده شده است…

شایان کریمی یکی دیگر از منتقدان سینمای ایران در یادداشتی نوشت:

شنای پروانه نشان می‌دهد که سینمای ایران هنوز از پذیرش داستان‌های مرتبط با قتل‌های ناموسی خسته نشده است. بعد از آن که پارسال شاهد نمایش فیلم‌های «مردی بدون سایه» و «جان دار» با این موضوع بودیم، امسال هم نوبت به شنای پروانه رسید تا از این موضوع به عنوان بحث محوری خود استفاده کند.

البته بر خلاف فیلم‌های ذکر شده، محمد کارت از قتل‌های ناموسی به صورت هوشمندانه‌تری استفاده کرده و از این بحث برای پرداختن به شرایط زندگی در محیط لات‌پرور جنوب شهر تهران و وضعیت زندگی مردم این منطقه استفاده می‌کند. ما با شخصی گنده لات به نام هاشم (امیر آقایی) طرف هستیم که محله‌ای را در اختیار خود دارد اما به خاطر قتل همسرش به زندان می‌افتد و حال از برادرش با بازی جواد عزتی که بر خلاف هاشم روحیه لات منشی ندارد می‌خواهد تا مقصر اصلی رخ دادن چنین اتفاقی را پیدا کند.

سفر حجت به قلب سیاه پایین شهر با فیلم‌برداری و فضاسازی جالب محمد کارت صورت گرفته است. نماهای دوربین کمتر در این فیلم ثابت می‌ماند و همین قضیه هم باعث می‌شود تا نگاهی که فیلم داریم حالت «گزارشی» داشته باشد. محیط‌های پایین شهری هم مثل دیگر فیلم‌های مشابه مثل «متری شیش‌ونیم» و «ابد و یک روز» جالب و تماشاگر پسند به تصویر کشیده شده‌اند اما مشکل محمد کارت در شنای پروانه این است که او بیش از اندازه به نماهای به اصطلاح چرک و سیاه می‌پردازد که جدا از خارج کردن فیلم از درام،‌ می‌تواند گروه زیادی از تماشاگران را دلزده کند.

البته مشکل اصلی این فیلم به شخصیت پردازی کاراکترهای اصلی برمی‌گردد. تمام شخصیت‌های اصلی فیلم در حد یک تیپ تعریف می‌شوند. برای مثال کافی است نگاهی به شخصیت هاشم با بازی امیر آقایی داشته باشیم. او به جای آن که نماینده درستی از قشر خاصی از جامعه جنوب شهر باشد، یک ماکت اینستاگرامی از گنده‌لات است که بیشتر در فضای مجازی شاهد ویدیوهای آن هستیم. حتی دیالوگ‌های او هم چیزی ندارد و هیچ چیز جدیدی از او نمی‌شنویم که نه حتی روی خود کاراکتر بلکه روی تماشاگر اثر بگذارد.

وقتی چنین اتفاقی برای شخصیت هاشم، همسر حجت،‌ خانواده او و لات‌های محل رخ می‌دهد، فیلم تاثیرگذاری خود را در نهایت از دست داده است. به این معنا که دیگر سرنوشت شخصیت‌های اصلی اهمیت خود را از دست می‌دهد و فیلم دیگر نمی‌تواند بر خلاف چیزی که کارگردانش می‌خواهد واقع‌گرایانه بودن خود را حفظ کند.

در این میان تنها اوضاع در مورد شخصیت حجت متفاوت است که با بازی خوب جواد عزتی همراه شده. تنها مشکل شخصیت او بازهم نه به بازی این بازیگر بلکه به دیالوگ‌های تکراری زیادی مربوط می‌شود که از جانب حجت می‌شنویم.

در هر صورت او به واسطه تغییری که طی فیلم تجربه می‌کند برای تماشاگر جذاب می‌شود و تا انتها هم گیرایی خود را حفظ می‌کند. البته متاسفانه سفر حجت به جای آن که بخواهد به پیشروی قصه کمک کند در بخش بزرگی از موارد تنها به تصویر کشیدن بخش خاصی از جامعه پایین شهر بسنده می‌کند.

برای مثال گره اصلی داستان فیلم و سرنخ‌هایی که حجت باید برای حل معما پیدا کند نه به صورت پله‌پله بلکه ناگهانی در انتهای فیلم آشکار می‌شوند. در آن لحظه مخاطب حس می‌کند که بخش زیادی از صحنه‌هایی که در این فیلم دیده، هیچ اهمیتی نداشته‌اند.

شنای پروانه اتفاق مثبت و رو به جلویی برای سینمای ایران نیست. ظاهرا محمد کارت بیشتر از آن که بخواهد از فرصت خوبی که برای ساخت فیلم سینمایی نصیبش شده در راستای پیش بردن اهداف قبلی خود استفاده کند، به ساخت یک اثر تجاری تماشاگر پسند بسنده کرده است. اثری که شاید در کوتاه مدت مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد اما بعید به نظر می‌رسد که در طولانی مدت حرفی از آن زده شود

دیدگاهتان را بنویسید