امام حسین(ع)، مصلح فساد ستیز
سیدرضا هاشمی زاده/ امام حسین (ع)، سرور آزادگان و پیشوای ذلت ناپذیران است. سومین مقتدای عشق و حماسه. نه سودای خلافت در سر داشت و نه ردای قدرت را می پرستید که اگر چنین بود بر سر میز معامله و…
سیدرضا هاشمی زاده/ امام حسین (ع)، سرور آزادگان و پیشوای ذلت ناپذیران است. سومین مقتدای عشق و حماسه. نه سودای خلافت در سر داشت و نه ردای قدرت را می پرستید که اگر چنین بود بر سر میز معامله و بیعت با یزید می نشست و به قدرت و مکنتی تن به مصلحت ها و سازش ها و همسازی ها می داد. حکومت یزید ابن معاویه که خویش را امیرمومنان و وارث اسلام بوسفیانی می دانست لبالب آکنده از فساد، تباهی، زد و بند و نفع پرستی بود. هنوز چندان از دوران اسلام ناب محمدی نگذشته بود که کرسی صدرات و ولایت مسلمین، مسندنشین کسی شد که از آن مغزرسالت و جامعه توحیدی جز لایه ای ترد برجا نگذاشت و بر دین خدا پیرایه ها بست و برچشم و ابروی قدرت سرمه ها کشید و کسانی را کارگزار و عمال حکومت خویش گمارد که تسبیح و سجاده و مسجد را نه به زهد و پرهیز و اخلاص بلکه از سر ریا، نفع و بقا می خواستند.
در چنین زمانه ای پر از دروغ، کارگزاران متملق، پینه های بازاری بر پیشانی، فساد و زوال، کوتاه اندیشان برکشیده و…. پرورده خاندان اطهر رسالت، زاده عدالت و تقوا، سفره نشین لقمه های نور و ایمان، معطر به گلاب شرف و شرافت مسئولیت خویش را نه نشستن، سکوت و عزلت، کناره گیری و پرهیز سیاسی و اجتماعی و… بلکه در آن یافت که پرچمدار و علمبان انسانیت، آزادگی، اصلاح و فسادستیزی باشد و به فهم لدنی عصمت خویش می دانست این مسیر مصائب و مشقت های بسیاری دارد. امام (ع) پیش از حرکت عالمانه اش برای خروج از مدینه در مقابل اصرار فرماندار گماشته اموی برای بیعت با یزید فرمود: «ای امیر! ماییم خاندان نبوّت و معدن رسالت، در خاندان ما محل رفت و آمد فرشتگان و محل نزول رحمت خداست. خداوند اسلام را از خاندان ما شروع و افتتاح نمود، و تا آخر نیز همگام با ما خاندان به پیش خواهد برد. امّا یزید مردی شرابخوار است که دستش به خون افراد بیگناه آلوده است، او شخصی است که دستورات الهی را درهم شکسته و در مقابل چشم مردم مرتکب فسق و فجور می گردد، آیا رواست شخصی همچون من با آن سوابق درخشان و اصالت خانوادگی با چنین مردی فاسق بیعت کند؟» یزید نماد و مظهر فاسقی قدرتخواه و فساد آمیخته بود که از مسلمانی، تنها تظاهر و شعائر بدون شعور و نفاق را از خاندانش به ارث برده بود و در نهان و آشکار، مستی عنان از کف داده و مفتون زیبا رویان و دلبسته زر و تزویر و ثنا بود. درکنار و جوار چنین حاکمان و والیانی، سرسپردگانی چاپلوس و ستایشگر نیز می لولند که چون مگسان گرد شیرینی، هرلحظه در رقابت تملق، آستان بوسی و چاکرمنشی اند. این رجاله ها، عمال فاسد و سست مایه ای اند که جز زر و سیم و امتیاز و بهره نمی شناسند. امام نمی توانست دست بیعت و همراهی در کف نامردان و نامردمانی بگذارد که حکومت درپیش آنان، نه چونان "آب بینی بز" که پله های قدرت، ثروت و ماندگاری بود. چنین حاکمیتی، ناگزیر فساد آلوده، تباه، فاجر، فاسق، هرزه، وقیح، خراب، شرور، معیوب، نادرست و زیانزاست و کسانی می توانند در محیط عفن و آلوده سیاسی و اجرایی اش دوام و قوام بیاورند که ناشایست، سفله و دونزاده باشند و به راحتی عرض، آبرو و حیثیت نداشته خود را به حراج و فروش گذراند.
امام (ع ) را باید مصداق عینی مصلحی دانست که به محبس دنیای بی تفاوتی، کناره جویی و زهد گوشه نشین گرفتار نیامد چنان که خود در وصیت نامه اش می فرماید: «قیام نکردم، من فقط برای اصلاح در امّت جدّم از وطن خروج کردم. قصد دارم به معروف امر کنم و از منکر بازدارم و به سیره و روش جدّم و پدرم علی بن ابیطالب عمل نمایم». سیره و مشی جد و پدر بزرگوار امام، برنتابیدن فساد و بی عدالتی و مظاهرت از انصاف، رعایت حقوق کافه ناس و عدل به خلص کلمه بود. امام حسین (ع) نمی خواست که در برابر قدرت فائقه زمانه و خوی استکباری سردمدارانی که از سادگی و پاکی سلمان ها بویی نبرده و تجمل و اشرافیت و اقازادگی و ویژه جویی ها پروارشان کرده بود کوتاه بیاید که اگر چنین می کرد نه نام او به بلندای تاریخ حماسه و شهادت می ماند و نه آن خط سرخ تمییز حق و باطل در درازنای دوران ها، طریق فلاح و رستگاری را از راه صلاح و ماندگاری جدا می کرد. گاه انتخاب که رسید حسین (ع) درنگ و عافیت را جایز ندانست، او می بایست مسیر تاریخ بعد از خود را به دوپاره می کرد: حسینی و یزیدی . حسینی بودن یعنی امر به معروف و نهی از منکر حاکمان و صاحبان قدرت، تحمل نکردن سلطه و سیطره مفسدان بر قدرت، فریاد حق طلبی علیه تحریف ها و مصادره به مطلوب ها، سکوت نکردن و به انزوا نخریدن درمواجهه با ناروایی ها و ….حسینی بودن البته که هزینه ها، زجرها، مصیبت ها، دردها، پاره پاره شدن ها، اسارت ها و آزردگی ها دارد اما مگر حسین از خانه علی و فاطمه بیرون نیامده بود و جز این می شد حسینی را شناخت که تربیتی محمدی، روحی علوی و شجاعتی فاطمی داشت؟ سلام برتو ای تابنده گوهر آسمان عاشقی و قافله سالار قبیله ایثار. اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ وَ وَلِیُّ لِمَنْ والاکُمْ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداکُمْ