گزارش روزهای دوم و سوم جشنواره پنجم فیلم فجر در یزد، به همراه نقد آثار:

استقبال سینوسی یزدیها از فیلم‌های جشنواره

اکران فیلم درخت گردو در روز اول جشنواره فیلم فجر در یزد با استقبال بی نظیر علاقه‌مندان به سینما و تکمیل ۱۰۰ درصد از ظرفیت سالن پردیس سینمایی تک مواجه شد اما از فیلم های روز دوم و سوم جشنواره همچون «ابر بارانش گرفته»، «بی صدا حلزون»، «پدران» و «سینما شهر قصه» استقبال به مراتب کمتری به عمل آمد و بیش از ۹۰ درصد صندلی های سالن سینما خالی بود.
به نظر می رسد با توجه به اینکه فیلم شنای پروانه تا این لحظه در صدر آرای مردمی جشنواره در کشور قرار گرفته، پردیس سینمایی تک یزد جمعه شب یکی دیگر از سانس‌های شلوغ خود را پشت سر بگذارد.
فیلم پوست یکی دیگر از فیلم های شب چهارم جشنواره خواهد بود.

پس از اینکه علاقه‌مندان به سینما در یزد استقبال بی نظیری از فیلم درخت گردو به کارگردانی محمدرضا مهدویان و بازی درخشان پیمان معادی داشتند و ۱۰۰ درصد از ظرفیت سالن پردیس سینمایی تک یزد تکمیل شده بود، بطوریکه حتی برخی از تماشاگران مجبور شدند به صورت ایستاده فیلم را تماشا کنند، از فیلم های روز دوم و سوم جشنواره همچون «ابر بارانش گرفته»، «بی صدا حلزون»، «پدران» و «سینما شهر قصه» استقبال به مراتب کمتری به عمل آمد و بیش از ۹۰ درصد صندلی های سالن سینما خالی بود.

اما جمعه شب و در چهارمین روز از جشنواره فیلم فجر در یزد فیلم سینمایی «شنای پروانه» به روی پرده خواهد رفت که به نظر می رسد با توجه به اینکه این فیلم تا این لحظه در صدر آرای مردمی جشنواره در کشور قرار گرفته، پردیس سینمایی تک یزد یکی دیگر از روزهای شلوغ خود را پشت سر بگذارد.
فیلم پوست یکی دیگر از فیلم های شب چهارم جشنواره خواهد بود. در مجموع میزان استقبال تماشاگران یزدی از فیلم های قوی جشنواره و آثاری که در صدر آراء مردمی قرار دارند نشان می‌دهد یزدیها اخبار جشنواره را به دقت بررسی می‌کنند و فقط به تماشای فیلم‌هایی می‌نشینند که حرفی برای گفتن داشته باشد.


مشکل فنی، ۳۰ دقیقه تاخیر و تعویض سالن اکران فیلم بی صدا حلزون و همچنین حضور دادستان جوان یزد در پردیس سینمایی تک یزد برای تماشای فیلم پدران از حواشی روزهای دوم و سوم جشنواره فیلم فجر در یزد بود.

نقد فیلم بی صدا حلزون؛ اکران یک تله فیلم تمام عیار در جشنواره فیلم فجر

فیلم «بی صدا حلزون» به کارگردانی بهرنگ دزفولی زاده و تهیه کنندگی مرتضی شایسته، سومین فیلمی بود که در روز دوم پنجمین جشنواره ملی فیلم فجر در یزد در پردیس سینمایی تک یزد اکران شد.
این فیلم که با حمایت مالی بزرگترین شرکت ارزیابی شنوایی ایران ساخته شده به دغدغه روزمره و آسیب‌های اجتماعی ناشنوایان می پردازد و هدف آن فرهنگ سازی بین این قشر و جامعه شنواست.

فیلم «بی صدا حلزون» مضمون اجتماعی دارد و درباره ناشنوایان است و داستان زنی است که بین احساس و منطقش در حال تصمیم‌گیری است و به عبارت دیگر قصه فیلم در خصوص درگیری یک زوج ناشنوا بر سر کاشت حلزون برای فرزند ناشنوای خود است؛

مهم‌ترین نکته فیلم تلاش بازیگران برای ایفای نقش شخصیت‌های ناشنوا بود و اگر در بخش مسابقه حضور پیدا می کرد، قطعا هانیه توسلی یکی از گزینه های اصلی شانس دریافت سیمرغ به حساب می آمد.
بهرنگ دزفولی زاده با اینکه سالها به عنوان عکاس و فیلمبردار پشت صحنه در رسانه ها و سینما حضور داشته نتوانسته آن طور که باید و شاید کارگردانی قابل قبولی از خود در این فیلم نشان دهد.
هانیه توسلی، مهران احمدی، پدرام شریفی، محسن کیایی با حضور علیرضا جلالی‌تبار، بهنوش بختیاری، بیژن بافکار، شیرین ولی‌پور و مجتبی شکری بازیگران بی‌صدا حلزون هستند.

فیلم به لحاظ ساختار و اجرا چاله­ چوله­ هایی دارد. به نظر می­رسد «بی­‌صدا حلزون» در مدیوم درستی ساخته نشده است. فیلم تاحدودی یادآور تله‌­فیلم­‌ها یا مینی ­سریال­های تلویزیونی است. این اتفاق تاحد زیادی به انتخاب زوایای دوربین و اندازه­‌ قاب­‌های تصویر بازمی­‌گردد که بسیار ساده و تلویزیونی­‌اند. به طور کلی میزانسن‌­های نه­‌چندان حرفه­‌ای اثر، به میزان قابل‌­توجهی فیلم را هدر داده است.
«بی صدا حلزون» اما این کاستی را دربخش دیگری جبران می­کند و آن صداگذاری فیلم است. فیلم به واسطه­ سوژه­‌هایش ارتباط تنگاتنگی با “صداها” و “سکوت­ها” دارد و بازی درست و ب­جا با این دو المان تأثیر مطلوبی را بر کلیت فیلم و بر مخاطب می­گذارد.

نقد فیلم پدران ؛قصه تکراری قصاص

واقعیت اینست که فیلم پدران سوژه تکراری قصاص را از زاویه‌ای جدید و نو بررسی می‌کند: قصاص یک آدم آشنا.
فیلم پدران ریتم بسیار آرامی دارد و یک فیلم کاملا روان و با داستانی سرراست است. سوژه فیلم پدران برای ساخته شدن یک فیلم صد دقیقه‌‌ای بیش از اندازه لاغر است و سالم صلواتی یک اثر کوتاه را به زور در کالبد یک اثر سینمایی بلند جای داده است. به همین دلیل هم است که فیلم برای جذاب بودن و کشانیدن مخاطب کم می‌آورد و از همان پایان یک سوم ابتدایی فیلم نمی‌تواند حرف خاصی برای گفتن داشته باشد.

استفاده از بازیگران نه‌چندان مطرح در سوژه‌ای چندان دندانگیر نیست در لوکیشن‌هایی که بسیار ساده طراحی شده‌اند، همه و همه نشان از سادگی و مستقل بودن فیلم دارد. پدران یک قصه ساده بی‌شیله پیله است که نه بازیگران در آن موفق آمیز ظاهر می‌شوند و نه فیلمنامه چیزی در چنته دارد و نه کارگردان می‌تواند با دیگر عوامل خود، یک ویژگی از اثر سینمایی‌اش را تبدیل به موضوعی شاخص کند.

ماجرای کارآگاه بازی پدر برای یافتن واقعیت خیلی زودتر از آنچه که فکرش را می‌کنید تبدیل به کلیشه می‌شود و هیجان خود را از دست می‌دهد و موضوع غم و اندوه آن یکی پدر داغدار و شاکی نیز بسیار دیر شکل می‌گیرد و سریع هم تمام می‌شود. فیلم پدران همانطور که از نامش پیداست یک اثر کاملا مردانه است و مادران این دو پسر در آن نقش خاصی ندارند. موضوع اینجاست که این مادران با حضور کمرنگ خود به مراتب بهتر از پدران داستان ظاهر می‌شوند و ضعف بازیگری دو بازیگر اصلی فیلم، پاشنه آشیل اصلی فیلم است که به کلیت آن ضربه زده است.

شخصیت‌های فرعی و داستانک‌های فیلم بی‌دلیل به وجود می‌آیند و از بین می‌روند و برخی از آنها نیمه‌کاره رها می‌شوند.

اما نکته مثبتی نیز در این فیلمنامه وجود دارد و آن نشان دادن یک راهکار در برابر اتفاقات و تلخی‌های پیش آمده است. باید گفت پدران برخلاف بسیاری از فیلم‌های امروز سینمای ایران، صرفا به نمایش بدبختی‌ها محدود نمی‌شود و پا را فراتر می‌گذارد و قصه اصلی خودش را نیز نیمه‌کاره رها نمی‌کند. فیلم چفت و بست محکم و خاصی دارد که اگر کمی چاشنی منطق بیشتری در آن حکمفرما بود و بازیگران نیز از پس وظایف خود برمی‌آمدند، می‌توانست تبدیل به اثری به مراتب‌ بهتر و به یاد ماندنی‌تر از حالت کنونی‌اش از آب در بیاید.

در نهایت اما باید اعتراف کرد که سالم صلواتی کارگردان با فیلم پدران یک پسرفت محسوس را تجربه کرده است. دیدن پدران بعد از دیدن اثری چون زمستان آخر از این کارگردان، مایوس کننده است. صلواتی فیلم شریفی ساخته اما آن را کشدار کرده و هیچ ارزش افزوده‌ جالب توجهی نیز در آن قرار نداده تا بتواند حرف‌هایش را ماندگار کند.

نقد فیلم سینما شهر قصه ؛نوستالژی‌های الکی: قیصر کجایی که سینما رو کشتند!

فیلم جدید کیوان علی محمدی به خاطر درگیر شدن با قضیه «نوستالژی» به هیچ عنوان نمی‌تواند ادای احترام به سینما که هدف اصلی ساخت آن بوده است را به خوبی انجام دهد.
در ابتدای فیلم پیش‌زمینه برای روایت یک فیلم رومانتیک فراهم می‌شود و همه چیز آماده رخ دادن چنین اتفاقی است اما فیلم ناگهان تغییر جهت می‌دهد و در گرداب نوستالژی غرق می‌شود.

مشکل از آن‌جا شروع می‌شود که فیلم قصه عاشقانه‌ای که پیش از این تعریف کرده بود را به طور کامل از یاد می‌برد و کاملا درگیر نمایش صحنه‌های مختلفی از فیلم‌های قدیمی و جدید می‌شود. متاسفانه مشکل اصلی این است که با وجود تاکید فراوان فیلم روی بازسازی دوره‌های مختلفی از تاریخ دارد، در زمینه طراحی صحنه به شدت دچار مشکل است.

اوضاع اجتماعی در چند دهه اخیر به‌گونه‌ای بوده که ما همواره شاهد تغییر در محیط‌ شهرها و ظاهر و لباس‌ افراد هستیم. اما در سینما شهر قصه کوچک‌ترین توجه‌ای به این موضوع نشده است. فیلم با به تصویر کشیدن دهه پنجاه آغاز می‌شود و این کار را هم خوب انجام می‌دهد اما به مرور که شاهد رسیدن به دیگر بازه‌های زمانی در تاریخ معاصر ایران هستیم، متوجه کم‌کاری‌ها می شویم.

برای مثال، دهه شصت که باز هم می‌تواند فرصتی برای دست گذاشتن روی حس نوستالژی مخاطبان باشد، به بدترین شکل ممکن بازسازی شده و در واقع تفاوت چندانی با دهه قبلی و بعدی خود ندارد. این قضیه باعث می‌شود که نتوانید تحت تاثیر اتفاقات دراماتیکی که در داستان رخ می‌دهند قرار بگیرید.

از آن‌جا که فیلم به شدت از گفتن قصه و حتی دیالوگ درست و حسابی دور شدهِ، بازی‌ حامد کمیلی، آناهیتا درگاهی و دیگر بازیگران این فیلم چندان به دل نخواهد نشست. صحنه‌ عجیبی از حضور هدیه تهرانی و زنده‌یاد جمشید مشایخی هم در این فیلم وجود دارد که باز هم ظاهرا با زور و این که کارگردان حتما می‌خواسته از حضور استاد مشایخی در این فیلم استفاده کند در سینما شهر قصه جا گرفته است.

سینما شهر قصه همزمان سعی می‌کند که به سینما ادای دین کند و دل مخاطب عام را با دست گذاشتن روی نوستالژی به دست آورد. دو ماموریتی که در به سرانجام رساندن هر دو آن‌ها شکست می‌خورد.

دیدگاهتان را بنویسید