بخشهایی از مصاحبه جنجالی اوریانا فالاچی روزنامهنگار ایتالیایی با امام خمینی در سال ۱۳۵۸:
آیتالله خمینی خوشقیافهترین پیرمردی بود که در عمرم دیدهام
اوریانا فالاچی روزنامهنگار ایتالیایی می گوید تصویرش از امام چیزی شبیه به مجسمه میکلآنژ است. او در یادداشتهای مینویسد: آیتالله خمینی خوشقیافهترین پیرمردی بود که در عمرم دیدهام. زمین تا آسمان با دیگر رهبران خاورمیانه که مثل عروسکهای خیمهشببازی بودند فرق داشت. [امام] خمینی چیزی مثل پاپ یا یک سلطان مقتدر بود، یک رهبر واقعی که مردم ایران بیش از اندازه او را دوست داشتند. در حد یک پیامبر یا از آن بالاتر، در اندازه یک خدا.
او بهمحض روبهرو شدن با امام حرف چادر را به میان میکشد و میگوید: آیتالله خمینی اول ساکت مرا نگاه کرد، بعد سایه لبخندی پیدا شد و بعد قشنگ خندید. بعدا احمد خمینی به من گفت تا حالا هیچ کس نتوانسته بود پدرم را اینطور بخنداند.
اوریانا فالاچی برای مصاحبه با امام خمینی(ره) ۱۰ روز انتظار کشید تا امام درخواست او را بپذیرد. او که در این دیدار چادر به سر کرده بود چنان تحت تأثیر امام قرار گرفت که خطاب به ایشان گفت: شما مطمئن باشید من تمام تبلیغاتی را که علیه شما میکنند بر هم میزنم.
فالاچی درباره این مصاحبه دو بار توضیح داده است؛ ابتدا در لید چاپ نخست مصاحبه که در تایمز ۷ اکتبر ۱۹۷۹ میلادی چاپ شد. اوریانا در مقدمه تایمز آورد: از همان لحظه اول فهمیدم فضا آنطور نیست که فکر میکردم. من شاید تحت تأثیر فضای ساده خانه آیتالله که در یک کوچه خاکی واقع شده بود قرار داشتم… در این مصاحبه، آیتالله خمینی نه بستن روزنامه آیندگان را تکذیب کرد، نه اعدامها را و نه محدودیتهای حرکت کمونیستها را. او با تمام مصاحبهشوندگان قبلی فرق داشت.
فالاچی سالها بعد در دیداری که مارگارت تالبوت، ستوننویس نیویورک، با او داشت، توضیحاتی داد که در شماره پنجم ژوئن ۲۰۰۶ نیویورکر چاپ شد. فالاچی اینطور تعریف کرده که ضمن مصاحبه با رسیدن به بحث حجاب اسلامی و چادر و اصرار من، امام جواب داده که حجاب مانع فعالیت زنان نیست و ما اجباری در کار نداریم. فالاچی هم شیطنت می کند و چادر را بر می دارد. امام بلافاصله اتاق را ترک میکند. او میگوید: آیتالله با چنان سرعتی از اتاق خارج شد که برای مردی با آن سن و سال غیر قابل تصور بود. سه روز بعد، فالاچی موفق میشود دوباره پیش امام برود. احمد خمینی، فرزند امام، به او میگوید دیگر حرفی از چادر نزند تا امام عصبانی نشود اما او بهمحض روبهرو شدن با امام حرف چادر را به میان میکشد و میگوید: آیتالله خمینی اول ساکت مرا نگاه کرد، بعد سایه لبخندی پیدا شد و بعد قشنگ خندید. بعدا احمد خمینی به من گفت تا حالا هیچ کس نتوانسته بود پدرم را اینطور بخنداند.
این روزنامهنگار ایتالیایی می گوید تصویرش از امام چیزی شبیه به مجسمه میکلآنژ است. او در یادداشتهای مینویسد: آیتالله خمینی خوشقیافهترین پیرمردی بود که در عمرم دیدهام. زمین تا آسمان با دیگر رهبران خاورمیانه که مثل عروسکهای خیمهشببازی بودند فرق داشت. [امام] خمینی چیزی مثل پاپ یا یک سلطان مقتدر بود، یک رهبر واقعی که مردم ایران بیش از اندازه او را دوست داشتند. در حد یک پیامبر یا از آن بالاتر، در اندازه یک خدا.
اوریانا فالاچی در خصوص قیافه و ظاهر امام خمینی از وی میپرسد: من در قیافه شما نگاه میکنم که یک قیافه آرام، طبیعی و نرم است. اما دنیا یک قیافهای از شما، قیافه سخت، خشن، ترسناکی درست کرده. آیا این قیافهای که از شما ساختهاند برای شما رنجآور نیست. شما را دیکتاتور جدید ایران میخوانند، این شما را ناراحت نمیکند؟ امام اینگونه به او پاسخ میدهند؟ از یک جهت البته ناراحتی دارد و آن اینکه دشمنهای ما چقدر بر خلاف انسانیت عمل میکنند. ما متأسفیم که یک طایفهای این قدر بر خلاف انسانیت، بر خلاف انصاف رفتار کند. از این جهت البته ناراحتی دارد. ما بهحسب تعالیم اسلام برای عیبهایی که در بشر هست، باید متأثر باشیم و از جهتی به نظر ما اهمیتی خیلی ندارد. برای اینکه ما یک راه حقی میرویم و البته در یک راه حقی که در مقابل ابرقدرتهاست، مقابل با منافع بزرگ یک کشورهایی است که میخواهند اینها را بخورند و ببرند و من نمیتوانم متوقع باشم که آنها بنشینند و نگاه بکنند. ما نگذاریم کارهایشان را بکنند…