گفتگوي بشارت نو با خديجه روزبهاني همسر شهيد محمود صارمي پيرامون خبرنگاري كه براي اطلاع رساني جان باخت:
عاشق مردم و خبر
صدای انفجارها را می شنوی؟ خیلی نزدیک شده اند. واقعا گوش کن! و گوشی را طوری گرفت که من صدای جیر جیرِ زنجیر تانک ها را شنیدم… گفت طالبان وارد شهر شده اند اما اتفاق خاصی انشاالله رخ نمی دهد، اما ….»
این ها بخشی از صحبت های “خدیجه روزبهانی”همسر شهید صارمی خبرنگار شهیدی است که سال۱۳۷۷ در مزار شریف همراه با 10 دیپلمات ایرانی بهشهادت رسید. حالا با وجود آنکه 25 سال از آن روز میگذرد اما نه تنها یاد و خاطره شهید صارمی کمرنگنشده بلکه شهادت ایشان پنجره جدیدی را در دنیایخبرنگاری باز کرده و هر ساله 17 مرداد علاوه برگرامیداشت یاد و خاطره وی از زحمات همه خبرنگارانهم قدردانی می شود. به همین مناسبت “بشارت نو”گفت و گویی با همسر شهید صارمی انجام داده اند کهدر ادامه می خوانیم:
شهید صارمی در سی سالگی و جوانی شهیدشد، چند سال با شما زندگی کرد؟
سال 70 ازدواج کردیم و فقط 6 سال زندگی مشترکداشتیم که از این مدت 2 سال هم ایشان در ماموریتافغانستان بودند. اوایل ازدواج هر دو دانشجو بودیم. ایشان چون هم درس می خواند و هم با چند شرکتمهندسی به عنوان مشاور کار می کردند، نزدیک 2 سالشیفت شب بودند. زمان دانشجویی در حوزه اخبارخارجی فعالیت داشتند اما دانشجوی جغرافیایانسانی با گرایش شهرسازی بودند. بعد از پایانتحصیلات به شیفت بعداز ظهر منتقل شدند اما باز همدر اخبار خارجی بودند.
پس چون در حوزه اخبار خارجی مشغول بودندراهی ماموریت افغانستان شدند؟
حوزه اخبار خارجی مورد علاقه “محمود” بود. خیلیشغلش را دوست داشت به همین خاطر با عشق و دقتزیاد کار می کرد. زمانی که موضوع رفتن به افغانستانمطرح شد از او سوال کردم چرا علاقه داری به موقعیتجنگی بروی؟ می گفت «خبرنگاری شغل خاصی است وباید قدرت تصمیم گیری در مواقع بحران را داشتهباشیم. خبرنگاری شغل پشت میز نشینی نیست. وقتی کار سخت باشد شرایط فرق می کند با وقتی در مرکزنشسته ایم.»
۲۵ سال از شهادت ایشان گذشته است، فکر می کنیدنام گذاری 17 مرداد به عنوان روز خبرنگار چه تاثیری برنگاه مردم به این شغل داشته است؟
اول از همه باید بگویم این شغل بسیار سخت است اماجذابیت های زیادی دارد. “محمود” آدمی بود که بهدنبال تازگی ها بود به همین خاطر خبرنگاری برایشجذابیت داشت. حالا هم چون روزی به نام خبرنگار بهثبت رسیده مردم بیشتر به این شغل جذب شده اند. دراین مدت اطلاعات مردم نسبت به کار خبری بیشتر شدهو مسئولان هم به موضوعات بیشتری در این زمینه میپردازند.
با حرفه خبرنگاری او مخالف نبودید؟
نه، آن زمان اطلاع زیادی از کار خبرنگاری نداشتم امامی دیدم که جایگاه خبرنگاری در جامعه بسیار بالاست. و از اول هم با علم به اینکه می دانستم محمود چهشغلی دارد، با او ازدواج کردم.
در مورد ماموریت افغانستان چطور؟ موافقبودید؟
نه تنها من بلکه حتی پدر و مادرش ایشان هم که معمولادر این امور دخالت نمی کردند با این ماموریت مخالفبودند. حتی پدر من هم پیشنهاد داد که از ما بیشترحمایت می کند و او لازم نیست به این ماموریت برود.محمود هم گفت موضوع حق ماموریت تنها بخشکوچکی از مشکلات است. خودش به این ماموریت علاقهداشت.
بیشتر از خصوصیات شهید صارمی بگویید؟
آدم کنجکاو و بی نهایت ریزبینی بود و بعد از چند بارصحبت کردن با فرد می توانست جزییات رفتار آنها رامتوجه شود. همچنین بسیار مسئولیت پذیر بود و وقتیکاری را به او محول می کردند، خیلی دقیق انجام میداد و همین مسئولیت پذیری در نحوه شهادتش هممشخص بود.
در زندگی شخصی چطور؟
در زندگی با هم دوست بودیم. غیر از عصبانیت همهخصوصیاتش خوب بود. ولی چون خود را می شناخت بهمن می گفت وقتی من عصبانی می شوم، 10 دقیقهفرصت بده و بعد از آن من هرچه بگویی می پذیرم. مثلبقیه زن و شوهرها جر و بحث داشتیم. ولی در عالمدوستی دعوا نمی کردیم.
آخرین بار قبل از شهادت چه زمانی با ایشانصحبت کردید؟
ساعت 10:45 همان روز با هم با تلفنی صحبت کردیم؛ضمن اینکه ساعت یک و نیم بامداد هم صحبت کردهبودیم. در تماس تلفنی بامداد به من گفت: صدایانفجارها را می شنوی؟ خیلی نزدیک شدند. برایشوخی صدای انفجار را با دهنش در می آورد اما کمیبعد جدی شد و گفت واقعا گوش کن. طالبان وارد شهرشده اند اما این موضوع قبلا هم اتفاق افتاده نگراننباشید، انشاالله اتفاق خاصی رخ نمی دهد.
خبر شهادت ایشان چطور به شما رسید؟
بعد از 17 مرداد، 19روز طول کشید تا بفهمیم این افرادکشته شده اند و حتی اخباری می آمد که آنها را در یکون با شیشه های دودی به زندانی در شهر قندهار بردهاند. بعد از 19 روز خبر شهادت ایشان را به ما دادندو 19 روز بعد هم پیکرهای شهدا وارد فرودگاه مهرآبادشد.
و بعد از آن روز 17 مرداد روز خبرنگار شد؟
بعد از آن در شورای عالی انقلاب فرهنگی طرح نامیدن۱۷ مرداد به نام روز خبرنگار به یاد شهید صارمی و بهدلیل مظلومیت و نحوه شهادت و اینکه در شرایط خاصسلامتی در محل ماموریت خود ماندند، تصویب شد.
شما برای پیگیری این ماجرا به جایی هم سفرکردید؟
نه به شدت درگیر بزرگ کردن پسرم بودم که رسیدگیتمام وقت می خواست و دوم اینکه برادر همسرم به جداین موضوع را دنبال می کرد و ضرورتی نمی دیدم کهشخصا پیگیری کنم.
پیگیری های برادر شهید صارمی به کجا رسیدهاست؟
هیچ جا… حتی به افغانستان رفت و با نیروهای محلیکنسولگری و دفتر خبرگزاری دیدار کرد و حتی باکسانی که به ایران می آمدند و می شد اطلاعاتی ازآنها گرفت، صحبت می کرد ولی به جایی نرسید و بهطور کلی فکر می کنم در این مسائل نمی شود بهصورت فردی وارد شد.
عکس یا دست نوشته ای از شهید صارمی داریدکه بخواهید منتشر کنید؟
عکس یا یادداشتی از او ندارم، حتی آخرین باری کهایران بود گفت تمام هدف من این است که بروم، آرشیو،دوربین و وسایلم را بیاورم. وسایلش در دفتر افغانستانهم هیچکدام پیدا نشد. تنها چیزی که مانده نامه هاییاست که شخصی برای من نوشته است. بخشی هماخبار اوست که بسیار منظم آرشیو شده است و نامههایی که به سازمان فرستاده بود اما می دانم درافغانستان عکس زیاد گرفته که هرگز پیدا نشد.
آیا فیلمی از زندگی شهید ساخته اند؟
بله، آقای برزیده فیلم «مزار شریف» را ساختند. البتهایشان خیلی زحمت کشیدند ولی به نظر میرسدپرداختن به داستانهای تاریخی-سیاسی خیلی سختاست. نیاز به گذشت سالها دارد تا قسمتهای تاریکداستان روشن شود. به نظر میرسد در این فیلم بعضیاز کاراکترها مغفول مانده و باید به زندگی شخصیشهدا از جمله “محمود” هم اشاره می شد. مثلا اینکهچطور آدمی بود و چرا به افغانستان رفت واقعا.
واقعا چرا ایشان به افغانستان رفته بودند؟
خب ایشان در آن زمان دبیر گروه اخبار انگلیسی بود ودر تلاش بود تا انگلیسی خود را به سطح عالی برساند. حتی می گفت زمانی که از افغانستان برگردم چند سالمرخصی می گیرم و به هند می روم تا انگلیسی یادبگیرم.
فضای رسانه ای کشور را چگونه می بینید؟
به هر جهت خبرنگاری، کاری پرریسک است و شما بایدحق گوی مردم باشید و به نظرم ما خیلی با فضای حرفهای خبرنگاری فاصله داریم.
اخبار را اول از کدام رسانه می گیرید؟
ایرنا چون معتقدم نسبت به دیگر خبرگزاریها قابلاستنادتر است.
پسرتون چند ساله بودند که پدرشون شهید شد؟
۴-۵ سال. برای من مدیریت فرزند به تنهایی خیلیسخت بود. من تلاش کردم به پسرم یاد دهم که چطور ازسختی ها عبور کند و مقاوم باشد. در حال حاضر هم”سینا” دکتر داروساز شده و در داروخانه خودش کارمی کند اما هنوز ازدواج نکرده است.
آیا سینا هرگز علاقه نداشت خبرنگار شود؟
خیر اصلا، به هر جهت سختی کار را به عنوان خبرنگارو دستمزد کم در مقایسه با دیگر کارها را دیده بود.
در آخر بگویید آیا شهید صارمی ایده و هدفخاصی داشتند؟
بله ایشان عاشق مردم بود و کارش را دوست داشت ومعتقد بود هر کس هر کاری انجام می دهد باید با تماموجود تلاش کند. حالا هم بعد از 25 سال هرگز نبودشبرای ما عادی نشده و همیشه این داغ برای ما تازهاست و تسلی پیدا نکرده ولی شاید گذشت زمان ما راتوانا کرده تا تحمل کنیم