سیاست های غلط توسعه، «منابع آب یزد» را غارت کرده اند.
مهدی دهقان منشادی، فعال اجتماعی و پژوهشگر مسائل شهری در یادداشتی نسبت به بی تدبیری در توسعه یزد و اثرات سنگین تخریب گر آن بر محیط زیست استان و تداوم سیاست های غلط گذشته انتقاد کرد و نوشت: «صدای شکنندگی اکوسیستم یزد همانند صدای شکستن استخوانهای مردمانش زیر بار بی تدبیریها، در هیاهوی ماشین مدرنیته و صنعت منفعت طلب، گم شده است»
«یزد طی چهار- پنج دهه گذشته از خطاهای بزرگ و متعددی آسیب دیده است و متاسفانه با وجود اینکه مرکز استان و مناطق اطرافش با بحرانهای شدید زیست محیطی و اجتماعی دست به گریبان شدهاند هنوز هم رویههای سابق ادامه دارد و تصمیم گیرندگان استان بدون توجه به عواقب یک اقدام، نیندیشیده و بی پشتوانه علمی قدم به مسیری بیراهه مانند میگذارند»
انتقاد پژوهشگر مسائل شهری نسبت به تداوم روند مخرب توسعه در استان:
- مهدی دهقان منشادی، فعال اجتماعی و پژوهشگر مسائل شهری در یادداشتی نسبت به بی تدبیری در توسعه یزد و اثرات سنگین تخریب گر آن بر محیط زیست استان و تداوم سیاست های غلط گذشته انتقاد کرد و نوشت: «صدای شکنندگی اکوسیستم یزد همانند صدای شکستن استخوانهای مردمانش زیر بار بی تدبیریها، در هیاهوی ماشین مدرنیته و صنعت منفعت طلب، گم شده است»
- «یزد طی چهار- پنج دهه گذشته از خطاهای بزرگ و متعددی آسیب دیده است و متاسفانه با وجود اینکه مرکز استان و مناطق اطرافش با بحرانهای شدید زیست محیطی و اجتماعی دست به گریبان شدهاند هنوز هم رویههای سابق ادامه دارد و تصمیم گیرندگان استان بدون توجه به عواقب یک اقدام، نیندیشیده و بی پشتوانه علمی قدم به مسیری بیراهه مانند میگذارند»
- پروژه «پردیس زندگی» با مستقر کردن جمعیت عمدتا کارگر و مهاجر در کنار کاریز بومِ مرفه نشین، به تضاد طبقاتی و کشمکشهای اجتماعی آینده دامن خواهد زد و آن منطقه را زمینه ساز وقوع آسیبهای اجتماعی متعدد خواهد ساخت
مهدی دهقان منشادی، فعال اجتماعی و پژوهشگر مسائل شهری در یادداشتی نسبت به بی تدبیری در توسعه یزد و اثرات سنگین تخریب گر آن بر محیط زیست استان و تداوم سیاست های غلط گذشته انتقاد کرد و نوشت: «صدای شکنندگی اکوسیستم یزد همانند صدای شکستن استخوانهای مردمانش زیر بار بی تدبیریها، در هیاهوی ماشین مدرنیته و صنعت منفعت طلب، گم شده است.»
در یادداشت این منتقد یزدی که در اختیار بشارت یزد قرار داده شده، آمده است: «مام وطن همیشه در نگرانی برای فرزندانش خون دل خورده است. یزد کهنسال، مادر رنج دیده همه ما یزدیها، و حتی آنهایی را که نزاییده اما در دامن خود پرورانده است، سالهاست که خون دل میخورد از بی تدبیریها برای ما بی خیالها. مام وطن روزی دردهای فرو خورده را با صدایی بلند فریاد میکشد تا شاید عادلی با وجدان به فریادش برسد و داد او را از جفا کنندگانش بستاند. هم اینک صدای خفهی او با گرمایش فوق العاده سرزمین، هرز رفتن منابع، ورشکستگی منابع آب زیرزمینی و فرونشست گسترده زمین، آمار وحشتناک بیماریها و دردهای بی درمان اجتماعیاش به گوش میرسد. عادل با وجدانی باید این صداها را بشنود و به فریادش برسد.
اکوسیستم یزد با شرایط اقلیمی و جغرافیایی خاص خود، در نتیجه تصمیم گیریهای اشتباه و بی انتها، دچار شکنندگی فزایندهای شده است. صدای شکنندگی این اکوسیستم همانند صدای شکستن استخوانهای مردمانش زیر بار بی تدبیریها، در هیاهوی ماشین مدرنیته و صنعت منفعت طلب گم شده است. صنعت و کشاورزی همیشه عصای دست آدمی برای گذران زندگی و برآورده کردن نیازهای او بوده است اما مشکلات جوامع و سرزمینها از زمانی شروع شد که ندانستند چه فعالیتی برای چه سرزمینی و تا چه حد مناسب است؛ و مشکل و درد یزد درست از زمانی احساس گردید که استقرار برخی از فعالیتها با جنس سرزمین همخوانی نداشت و این گرایش به ناهمخوانیها همچنان نیز ادامه دارد.
یزد طی چهار- پنج دهه گذشته از خطاهای بزرگ و متعددی آسیب دیده است و متاسفانه با وجود اینکه مرکز استان و مناطق اطرافش با بحرانهای شدید زیست محیطی و اجتماعی دست به گریبان شدهاند هنوز هم رویههای سابق ادامه دارد و تصمیم گیرندگان استان بدون توجه به عواقب یک اقدام، نیندیشیده و بی پشتوانه علمی قدم به مسیری بیراهه مانند میگذارند. در طی دهههای گذشته خطاهای بسیاری در استقرار فعالیت و دست کاری در سرزمین اتفاق افتاده است که تاثیر فوق العادهای در کیفیت زیستن مردم داشته است اما نهادهای نظارتی تنها نظارهگر بودهاند. یکی از مهمترین استقرارهای اثرگذار بر سلامت مردم، جانمایی اشتباه شهرک صنعتی یزد و کارخانه فولاد بوده است که تصمیم گیران ساخت این محدودهی فعالیت صنعتی بدون مشورت با هیچ جغرافیدانی به زایش و رشد آن کمک کردند که نتیجه آن سوار شدن آلودگی این صنایع بر بال بادهای غالب منطقه و فرو رفتن در کام شهروندان یزدی بوده است. علی رغم عواقب خطرناک این تصمیم، تاکنون از مسببان این استقرار نامعقول هیچ بازخواستی به عمل نیامده است.
بعد از این استقرارِ ناسنجیدهی شهرک صنعتی، صنعتِ غالبا آلاینده، همدمِ جدایی ناپذیر یزد شد و مسئولان یزدی که گویی رسالت یافته بودند تا مشکل اشتغال کشور را حل کنند با اعطای مجوز صنایع کاربر و جاذب نیروی غیرمتخصص و ارزان، آغوش یزد را بر روی مهاجران سراسر کشور باز کردند و این سرزمین علاوه بر آلودگی زیست محیطی، به آلودگیهای اجتماعی و فرهنگی نیز دچار گشت. یزدی که نتوانسته بود برای تحصیل کردهها و نخبگانش کاری را فراهم کند به صادرات مغز مبادرت نمود و نیروهای ارزان و ساده را به فهرست واردات خود اضافه کرد.»
مکیدن و غارت منابع آب یزد
وی در ادامه یادداشتش آورده است: «استقرار صنعت و کشاورزی و استخراج روزافزون معادن که همه خواهان نیروی کار و مصرف تصاعدی آب بودند فشار زیادی را بر منابع آب زیرزمینی این خطه کویری وارد کرد و شیره جان سفرههای آب نهفته در اعماق زمین مکیده شد. این مکیدن و غارت منابع آب پایان ماجرا نبود. تصمیم نسنجیده و غیر عقلانی دیگری که هیچ گاه مورد بازخواست و پیگیری قرار نگرفت، تصمیم گیری برای اجرای شبکه فاضلاب شهر یزد بود. با این تصمیم نامعقول علاوه بر این که سالانه میلیاردها تومان از اعتبارات ناچیز استان و کشور صرف حفاری زمین و جا دادن لولهها و تاسیسات شد، از تغذیه طبیعی سفرههای آب ممانعت به عمل آمد. این شبکه دست ساخت (و نه مغز ساخت) آبهای سطح شهر را جمع کرد و بعد از تصفیه آن را در مکانی متمرکز کرد تا خورشید و پتانسیل بالای تبخیر در یزد، آبهای سهم زمین را دو دستی به هوا تقدیم کند. نتیجه برداشت بی رویه و تغذیه منفی سفرههای آب زیر زمینی، ورشکستگی آن و بحران فرونشست زمین شده است.
تقاضا برای نیروی کار، مهاجران زیادی را روانه یزد کرد و مشکل مسکن و تامین آن پیش آمد. در سالهای اخیر یکی از پروژههای تامین مسکن که بدون هیچ پشتوانه علمی و هرگونه توجیهی به اجرا در آمده و همانند انگشت ششم مشکلاتی را در حال و آینده برای یزد رقم زده و خواهد زد، پردیس زندگی است. درباره این موضوع به طور مفصلتر در یادداشتی با عنوان «پردیسی به نام زندگی» که سیام بهمن ۱۴۰۲ در این رسانه منتشر گردید، صحبت به میان آمده است. با وجود اینکه این پروژه، زینت بخش عملکرد مدیران بوده و به آن افتخار کردهاند اما ابعاد فاجعه بار آن در مکان یابی و عدم رعایت ملاحظات آمایش سرزمین باعث شده است تا همانند انگشت ششمی قلمداد شود که نه امکان قطع دارد و نه امکان ادامه حیات. پروژه پردیس زندگی با مستقر کردن جمعیت عمدتا کارگر و مهاجر در کنار کاریز بومِ مرفه نشین به تضاد طبقاتی و کشمکشهای اجتماعی آینده دامن خواهد زد و آن منطقه را زمینه ساز وقوع آسیبهای اجتماعی متعدد خواهد ساخت. این سکونتگاه جدید که همچون جزیرهای جدا افتاده از بدنه شهر یزد به وجود آمده ضمن افزایش هزینه خدمات شهری و سنگینی بار آن بر دوش منابع مالی عمومی، با پر کردن قارچ گونه و برنامهریزی نشدهی فضای خالی بین شهر و شهرک با عناصر شهری، به ناگاه در آینده به وسعت شهر یزد خواهد افزود و مشکلات شهر را دوچندان خواهد کرد.
مواردی که در بالا ذکر شد نمونههای بارزی از تصمیم گیریهای کلان است که مسئولان بدون تطابق دادن آن با اصول علمی و عقلانی، سلامت مردم چند نسل و سرنوشت کلی شهر را تحت تاثیر قرار دادهاند. اگر فریادهای یزد به جایی نرسد و اگر دادخواهی، دادش را نستاند بیم آن میرود که با ادامه روندهای موجود، بی تدبیریها ادامه یابد، عقلانیت در مسلخ سود قربانی گردد و در آیندهای نه چندان دور زیست بوم یزد به درجهای از ویرانی برسد که مانند یک توده زیستیِ حیات از کف داده، تنها اسکلتی از آن برجای مانده باشد و بافت گوشتیاش (منابع و مردمانش) توسط لاشخورهای سودجوی پول پرست به یغما رفته باشد. در صفحات تاریخ نام شهرهای کهن و پر رونقی آمده است که به خاطر تصمیمات اشتباه سیاستگذاران شهری به مرور به ورطه زوال افتاده و در کام نیستی به باد فراموشی سپرده شدهاند.»