«بشارت نو » تبعات ویرانگر شن بادهای داغ و خشکسالی در سرزمین نیمروز ایران را بررسی می کند:

جان دادن زندگی در«سیستان» زیر غبار فراموشی!

باد شروع به وزیدن می کند، شهر به یکباره تیره و تار می شود، شن همه جارا فرا می گیرد و هیچ صدایی جز صدای ممتد سرفه های خشک شنیده نمی شود. این سکانس ابتدایی یک فیلم آخر الزمانی نیست؛ بلکه تنها گوشه کوچکی از زندگی هر روزه مردم سیستان است که حالا صدایشان از زیر خروارها شن به گوش هیچ کسی نمی رسد.

 بیشتر جوان های استانی که به جوانترین استان کشور شهرت یافته حالا به خاطر شرایطی که طوفان برایشان ساخته عطای زندگی در دیار آبا و اجادیشان را به لقایش بخشیده اند و حالا حاشیه نشین استان دیگر شده اند. مسن ترها و آنهایی هم که توان مالی برای نجات از این شرایط را نداشته اند هم خانه نشین شده اند و خیلی از آنها درگیر بیماری های تنفسی شده اند.

۲۰ سال است زیر آوار مانده ایم!

رضا، چشمهایش خون انداخته و انگار زخم این ۲۰ سالی که هیرمند خشکیده؛ هنوز در دلش پوست نگرفته است. جوان که بوده قایقش نان می‌رسانده؛ توی دریاچه‌ای که سر پیدا داشته و ته ناپیدا!

او از ویرانی می‌گوید: بیشتر از ۲۰ سال طول کشید تا هامون پرعظمت به این حال و روز افتاد. بد تا کردیم. اشتباه روی اشتباه. تقصیر پشت تقصیر تا آخر به خودمان آمدیم دیدیم ما مانده ایم و تلی از شن که زیر آن مدفون شده ایم. روزگاری انبار غله ایران بودیم اما حالا حتی نانی برای خوردن هم نداریم.

رضا ادامه می دهد: حکایت ما هم شده قصه هزار و یک شب، هنوز زخم قبلی خوب نشده  زخم دیگری می خوریم اما چه کنیم که پایبند این آب و خاک شده ایم. جوان هایمان که دست و پای رفتن داشته اند عطای اینجا را به لقایش بخشیده و راهی دیار غربت شده اند؛ ما هم که توان رفتن نداریم اینجا مانده ایم تا بمریم. بیشتر از ۲۰ سال است که بی آبی هر روز آوار جدیدی بر سرمان می ریزد. تالاب خشک شده. کارمان را از دست داده ایم، آب نداریم، نان نداریم، خانه هایمان زیر خروارها خاک ها مدفون شده و حتی از یک نفس هم محروم شده ایم. هیچ چی نیست. هیچ چی؛ تنها چیزی که اینجا زیاد است شن های داغ است که راه نفسمان را بسته. دیگر به هیچ وعده ای امید نداریم و فقط در انتظار مردنیم!

رضا که بیشتر از ۷۰ سال دارد و هم روزهای پر آبی هیرمند را دیده و هم خشکسالی و طوفان های شن را؛ می گوید: قبلا اینطوری نبود. بادهای ۱۲۰ روه که شروع می شد، خوشحال بودیم چون هوا خنکتر می شد و کشاورزی رونق می گرفت. اما حالا باد که شروع می شود گرد مرگ روی شهر می ریزد.

همین پارسال بود که مهلا دختر ۱۲ ساله همسایه مریض شد. اول فکر می کردیم که گرد و خاک گلویش را زخم کرده و چند روزی که شربت بخورد سرفه هایش قطع می شود، اما نشد و هر روز بدتر و بدتر شد. دست پدرش خالی بود اما با هم کمک کردیم و بچه را بردیم بیمارستان. اما کاش نمی بردیم! می دانید آنجا به ما چه گفتند؟ بچه سل گرفته و خیلی هم دیر مراجعه کرده ایم و دیگر بقیش هم که معلوم است.

صدایش می لرزد اما غرور مردانه اش نمی گذارد گریه کند: بچه های من از روستا رفته اند و در مشهد زندگی می کنند اما من نمی توانم بروم. در این سن و سال که نمی شود سربار اولاد شد. روزگاری خودم گلّه بزرگی داشتم و چند خانواده از کنارم نان می خوردند اما حالا چه؟

این شیرمرد سیستانی ادامه می دهد: مگر ما چه می خواهیم جز یک نفس راحت؟ هر مسئولی که می آید قولی می دهد اما هیچ تغییری ایجاد نمی شود. درست است خشکسالی دست مسئولان نیست و جلوی بد را هم نمی شود گرفت اما یعنی نباید و نمی توانند فکری به حال مردم سیستان بکنند؟ یعنی ما باید بمیریم؟

دیگر زمان اجرای طرح های بلند مدت به پایان رسیده است

«محسن حیدری»، مدیرکل هواشناسی سیستان و بلوچستان هم در این خصوص می گوید:  تصور طوفان ۱۲۶ کیلومتری شاید برای خیلی ها ترسناک باشد اما مردم صبور سیستان با این شرایط خو گرفته اند. البته نه اینکه راضی باشند اما چاره ای ندارند.

وی ادامه می دهد: در سال های گذشته این طوفان ها از اوایل اردیبهشت شروع می شد و تا اواخر شهریور ماه ادامه داشت اما حالا شرایط فرق کرده و این وضعیت حتی تا پاییز هم ادامه دارد. طوفان که شروع می شود دیگر هیچ چیز جلودارش نیست و دید افقی در اغلب شهرهای منطقه سیستان به شدت کاهش می یابد. در گذشته بارها وقوع این وضعیت هشدار داده شده بود اما کم توجهی ها منجر به چنین وضعیتی شده است.

این مسئول سیستانی در پایان تاکید می کند: الان دیگر زمان اجرای طرح های بلند مدت به پایان رسیده است. باید مسئولان فکری اساسی و گامی عملی و موثر بردارند.

وی هشدار داد: اگر به موضوع سیستان در سطح ملی رسیدگی نشود به زودی تبعات این وضعیت دامان کل کشور را خواهد گرفت. در حال حاضر گردو غبار و دیگر معضلات اقلیمی باعث مهاجرت بسیاری به شهرهای اطراف شده است. در واقع این مهاجرت ها استان های دیگر را هم درگیر معضلاتی مانند حاشیه نشینی و … خواهد کرد. اگر حقابه محیط زیستی “هامون” تامین نشود، علاوه بر اینکه به تنوع زیستی تالاب بین المللی آسیب وارد می شود، گرد و غبار برخاسته از بستر خشک تالاب نه تنها ایران بلکه کشورهای منطقه و خود افغانستان را هم تحت تاثیر قرار می دهد. پس همه باید برای نجات سیستان دست به کار شویم تا کل کشور تاوان این کم کاری ها را ندهند.

جای خالی طرح های زیست محیطی در برنامه هفتم توسعه

«داریوش‌گلعلیزاده » رئیس مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان حفاظت محیط زیست در این خصوص می گوید: افزایش حدی (پدیده های هواشناسی که به شکل نادر اتفاق می افتند مانند گستردگی سیل که در چالوس داشتیم)، مخاطراتی مانند گردو غبار و طوفان های شن در استان هایی مانند سیستان و بلوچستان و خراسان رضوی و افزایش ریزگردها از تبعات تغییر اقلیم است که در سیستان و باوچستان به شدت با آن مواجه شده ایم.

وی با تأکید بر اینکه منشا اصلی طوفان های گرد و غبار خارجی بوده و از کانون های بیابانی فرامرزی به سمت کشور ما وارد می شود؛ ادامه می دهد: در چند روز گذشته برای چندمین بار در سال جاری  شاهد هجوم ریزگردها به استان های غربی و مرکزی بودیم که به دلیل رسیدن وضعیت هوا در استانهای مرکزی و قم به وضعیت بنفش مسئولان ناچار به تعطیلی اداره ها شدند اما تا کی می توانیم با این شرایط ادامه دهیم؟ وقت آن رسیده که بپذیریم تغییرات اقلیمی اجتناب ناپذیر است  و سعی کنیم  برنامه های خود را متناسب با پیامدهای آن نوشته و یا تغییر دهیم تا تاب آوری کشور را در مقابله با پیامدهای تغییر اقلیم افزایش دهیم.

رئیس مرکز ملی هوا و تغییراقلیم سازمان حفاظت محیط زیست می افزاید: البته این طوفان ها با منشا خارجی می توانست مانند سال گذشته که در اردیبهشت ماه تهران و البرز را بارها به تعطیلی کشاند، وضعیت بدتری را رقم بزند که به لطف بارش های مساعد پیش از عید و تقویت پوشش های گیاهی این وضعیت بوجود نیامد. هرچند راهکار نهایی برای کنترل گردو غبار با منشا خارجی دیپلماسی خارجی است اما می می توانیم با هم افزایی برنامه های داخلی خودمان مانند برنامه هفتم توسعه و یا مدیریت منابع آب و تخصیص حقابه اکوسیستم در این راه کمک بزرگی داشته باشیم.

گلعلیزاده تأکید می کند: وزارت امور خارجه برای رفع این مشکل از طریق دیپلماسی گام های خوبی برداشته به گونه ای که در شهریور ماه نیز قرار است نشستی با حضور کشورهای درگیر در منطقه داشته باشم که امیدواریم دستاوردهای بزرگی برای مهار و کنترل کانون های خارجی گرد و غبار داشته باشد.

وی با اشاره به اینکه برنامه هفتم توسعه می تواند گام بلندی برای کاهش مخاطرات زیست محیطی از جمله گرد و غبار بردارد، تصریح  می کند: متاسفانه در برنامه هفتم نگاه کمرنگی به این مبحث شده و انتظار داریم در روند تصویب نهایی، بخش های مرتبط با مصرف بهینه آب، انرژی، تغییر الگوی کشت و حقابه های زیست محیطی با اصلاحاتی مواجه شود. در برخی مناطق که خشکسالی شدید به وقوع پیوسته است، شاید با مدیریت منابع آب هم نتوان کاری انجام داد. اما در هامون شرایط متفاوت است و بر این اساس می توان با یک مدیریت برد- برد و رعایت حسن همجواری بین دو کشور، این تالاب را حفظ کرد، چون احیا و حفاظت از این پهنه آبی هم برای ایران و هم برای افغانستان مفید است.

باید سیستان را با شوک به زندگی برگردانیم

«رضا دهمرده»، عضو هیأت علمی گروه محیط زیست دانشگاه زابل هم، سیستان را به مشابه بیماری که در کما به سر می برد و باید به آن شوک الکتریکی وارد کرد می داند و می گوید: شرایط سیستان خاص است و فعلا باید کارهای سریع را انجام دهیم. اجرای طرح های بلند مدت برای بعد است.

وی تنها راهکار کوتاه مدت را تامین حقابه هیرمند عنوان کرده و می افزاید: در حال حاضر مردم آب برای خوردن ندارند. باتوجه به وزش بادهای ۱۲۰ روزه و گرمای هوا و تبخیر سالانه بیش از ۴ متر از آب های سطحی در زابل، مهرماه ذخیره آبی چاه نیمه ها  هم به اتمام می رسد و دیگر همین آب کم هم تمام می شود. 

این عضو هیأت علمی گروه محیط زیست دانشگاه زابل در ادامه با انتقاد از کم توجهی به برخی نقاط محروم می گوید: اگر به سیستان و بلستان توجه نکنیم باید کل کشور تاوان آن را بدهد. 

می گویند باد های ۱۲۰ روزه اما شرایط به قدری حاد شده که این بادها به ۲۵۰ روز رسیده اند و از این ۲۵۰ روز حداقل بیش از ۱۰۰ روز غلطت گرد و غبار بالاتر استاندارد جهانی است. هنوز تصویر واقعی از مهاجرت در سیستان و بلوچستان مشخص نشده است در حالی که  اغلب جوان ها  مهاجرت کرده اند و مردمی که مانده اند، امکانی برای رفتن ندارند.

این روزها مردم سیستان به اجبار هوای آلوده و توفان‌های شن و ماسه را تحمل می‌کنند و با آن خو گرفته‌اند، خیلی ها خشکسالی را مقصر اصلی این شرایط می دانند اما  اغلب کارشناسان نبود دولتی مقتدر در افغانستان، ساخت سدهای مختلف مانند کجکی و کمال خان بر روی هیرمند مبنی بر انحراف آب، نصب و بکارگیری انواع پمپ در مسیر رودخانه هیرمند جهت کشاورزی توسط کشاورزان افغان از یک سو؛ کاهش نزولات جوی و قهر طبیعت را دلیل اصلی حال و روز این روزهای سیستان عنوان می کنند و از مسئولان تقاضا دارند اگر می خواهند نامی از دیار نیمروز باقی بماند، تا دیر نشده به داد مردم برسند.

دیدگاهتان را بنویسید